خواب

اهالی خونه خوابن.بامزه خانوموهروعده باچه سختی میخوابونم خیلی شیطونه وهی میخوادجنب وجوش کنه.همش میخوادچیزی روازجایی ببره جایی یابرعکس،مثل اردکم راه میره بااون پاهای کوچیکش که صداش توراهرومیپیچن وقت اومدن یاازخواب بیدارشدنش.خداحافظش باشه


ولی خدایی بچه دوم داشتن سخته.الان که فکرمیکنم بابچه اول آدم چقدرمیتونه آسوده ترباشه.البته ناشکری نباشه ولی دیدم که خیلیامیگن کاش دست دست نمیکردیم ودوتابچه می آوردیم ،ولی بایدبهشون بگم خیلی سخته،هم بزرگ کردن هم فکرآیندشون ،هم اعصاب وروان وسلامتی که ازآدم میگیره.

چندروزی ازمدرسه رفتن دخترکوچولومیگذره وواقعا چه نعمتیه سکوت خونه وآرامشش.

راحت به نی نی میرسم ،فکراینکه به اونم تومدرسه داره خوش میگذره آرومم میکنه ،آخیش تازه تازه دارم کمی هم به خودم میرسم البته باسرعت مورچه ولی بازازهیچی بهتره.

خداروشکربامزه هم دوتادندون دیگه درآورد وچندروزیه بهترغذامیخوره ومیتونم بهش گوشت ومرغ،هرچندکم،بدم.

ماازچندماهگی دخترکوچولو قاشق وظرف غذاروجلوش روصندلی کودک میذاشتیم تاغذاخوردن باقاشق رویادبگیره،سراین یکی دیگه اعصابم نمیکشه،دخترکوچولو هم تاچندماه غذاروبه اطراف پرتاب میکردومن عین خیالم نبودوتمیزمیکردم ،ولی به این یکی خودم غذامیدم.البته بگم این صندلی کودک ما که جاری بهم داده،سینی نداره وشایداونم بی تاثیرنباشه.

یاازضعیف شدن اعصاب وروان من باشه.

اون آهن بدمزشم نخوردو مجبورشدم بازم بهش لیپوزوفربدم ،بازازنخوردنش بهتره.

راستی ازگروه مادران واتسپمون بگم.یه خانومی چندماه پیش ازاون گروه برام خصوصی پیام گذاشت که عکس بچه هاتونو توپروفایل دیدم،میخوام تصمیم به آوردن بچه دوم کنم ،به نظرتون بکنم یانکنم؟که البته من گفتم نکنی بهتره.دیگه نگفتم میخوایم مهاجرت کنیم(اون موقع),گفتم من اتفاقات پارسال کشوروکه دیدم گفتم کاش بچه دارنشده بودم.آدم بایدشرایط کشورشو بسنجه بعدبچه بیاره که اون گفت همه کشورامشکل دارن این که مساله ای نیست و شما چیزای دیگه روبهم توضیح بده،الان بچه هاهم بازی شدن یانه واینا؟ که گفتم آره


خلاصه خواستم بگم چشمتون روشن که سه چهارروزپیش پیام داد،اونم توگروه که مادرا،من ،دیروزباخبرشدم که باردارم،خیلیم‌خوشحال بود.حالاایشالله خدابهش ببخشه.چی بگم


تازه من عکس پروفایل اگه عکس بچه بذارم سعی میکنم صورتشونو واضح نذارم ،عکسای پشت به تصویربذارم.میخوام بگم اصلا  شو نمیکنم.

اون یکی خانومه هم که یه باریه پست درموردش نوشتم همچنان درموردهمه چیزسوال میکنه وحضورفعال داره،

دیگه چی بگم؟

درمورد ایرانی های اینجابگم.

خداروشکرماباهرایرانی که آشناشدیم،مدیربوده،البته بگم فعلابامدیران فروشگاه های اطراف آشناشدیم.

خداروشکرمیکنم که ایرانی هاانقدرقوی وباهوش اینجاحضوردارن.مثلا میگم ،حضورشون مثل پاکستانی ها،فیلیپینی ها یاهندی هانیست،اکثراپیشرو اون.البته الان که فکرمیکنم بایکی دوصندوق دارایرانی هم آشناشدم،

بازهم خداروشکرکه ایرانی هابه هرجامهاجرت میکنن،اکثراباوضعیت خوب مهاجرت میکنن.

ولی کلا ماکه همسایه ایرانی نداریم،شایدچون ساختمونمون اونقدراشیک نیست،البته ازحق نگذریم،همسرقبل این خونه قراربود توی یه برج شیک خونه بگیره که اگرمیگرفت احتمالاهمسایه ایرانی میداشتیم،ولی دونکته داشت:۱,،گرون بود ودست ماخالی بود،هرچندکه اون بالاخره پولشو جورمیکرد ولی من نمیخواستم به سختی بیفتیم.۲،که ازیک مهم تره ،همه ی اتاق هاش نورگیرنبودن،مخصوصا آشپزخونش

۳،که ازهمه مهم تره،من برج وجای شلوغ اصلادوست ندارم.

البته حالاکه اومدم میبینم استهلاک ساختمون های اینجا،مثل شمال کشورما،خیلی بالاست .وهمون برج چون نوسازبود احتمالابهتربوده.


راستی مااینجاهنوزبه درآمدنرسیدیم،یعنی زوده هنوز؟


نظرات 3 + ارسال نظر
Khatoon یکشنبه 26 شهریور 1402 ساعت 16:45 https://memories-engineer.blogsky.com/

سلام فاطمه جان
میدونی بعضی وقتا بچه اول باعث میشه پدر ومادر به فکر آوردن دومی بشن. مثلا دختر من مدام میگفت چرا من خواهر یا داداش ندارم. اگه دیر بجنبید آبجیا و داداشای خدا تموم میشن
ان شالله به زودی به درامد میرسید و خونه بهتر و بزرگتر می خرید

چه بامزه.البته بازفکرکنم فاصله سنی بین دختروپسرتون زیادباشه.ان شاالله..

نجمه پنج‌شنبه 23 شهریور 1402 ساعت 16:39 https://najmaa.blogsky.com/

من وقتی خونه بودم،پسرک مهد بود دلم طاقت نمی اورد
اما الان میبینم واقعا احتیاج باز بره
بامزه خانوم

بله منم اینطوربودم

اى جانم به صداى پاهاى بامزه
خدایی دو تا بچه سخت تره همه کارا ضرب در دو میشه خدا قوت
خانم چه بامزه بوده اخ این هم سواله
حسابی لذت ببر ازین فرصت مدرسه رفتن

مى دونى چرا همه مدیر هستن چون به ایرانى ها ویزا کارمندى داده نمیشه
همه از قدیم هم که میومدن پولدار بودن
البته یک سرى جنوبی ها و بلوچ ها هستن که اون ها از خیلی قدیم اومدن و وضعیت مالی متوسط دارن
مثل همون معلم اموزشگاه رانندگى که بهت گفتم
همسایه ایرانى خوبه البته من رفت و امد داخل خونه باهاشون ندارم
اما بیرون میبینمشون یک سلام و حال و احوال مى کنیم خودش حس خوبی داره
ان شالله به درامد هم میوفته کارتون
یکم صبور باش دختر

بله خواهرلذت تک فرزندداشتن روببر.
اصلایادم نبودکه ویزای کارمندی نمیدن حالانمیشدبهش اشاره نکنی من فکرکنم ایناهمش خودشون توانابودن؟
آره همه این آشنایان جدیدجنوبی هستن،صندوق داره هم گفت ۱۵ساله اینجاست.
اره حس خوبیه دیدن یه هم زبون توهمسایگی،شایدیه روزیم به کارآدم بیاد
یعنی دیرنشده؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد