سلام
دوباره کارتون آوردیم که وسیله هاروجمع کنیم برای خونه ی جدید.تازه دوهفته نشده که خونه ی اماراتو تحویل دادیم واونجاروهم جابجاکردیم.خیلی ازوسایل روکارتون کردیم که بالنج برامون بیارن.بعضیاروبخشیدیم.دوسه تاچیزیم فروختیم.
اونجاتقریباهمه چیزمون نو بوداما اینجا ازهرچیزهفت هشت سال استفاده شده.مبلا رونمیبریم تا مبلا ومیزناهارخوریمون برسه.ان شاالله...چون این اومدنا زیادم حساب کتاب نداره یهودیدی به موقع نرسید یا شکسته رسید.یاناقص رسید.
خیلی ازوسایل روبه کارگرای برادر شوهر وکارمندمون وسرایدارسابق دادیم.
کارگراکه خونه اشتراکی دارن.خونه که چه عرض کنم.یه اتاق ده تخته.
کارمندهم خونه اشتراکی ولی پارتیشن بندی به همراه خانواده داره.مثلا یه خونه چهارتاپارتیشن شده.پارتیشناهم تاسقف نیستن.حموم ودستشویی وآشپزخونه هم اشتراکی،تازه خودش طراحه وخانومشم توصرافی کارمیکرد.بچشونم نتونسته بودن حضوری ثبت نام کنن بابت هزینه های زیاد،آنلاین با یه معلم خصوصی ازفیلیپین درس میخوند.
سرایدارسابقمونم که اخراج شده.الان بنده خداشده کارگرساده.انقدردلم واسش میسوخت.دی ماه که اومدیم ایران،چندروزقبلش،سه تادخترسانتی مانتال اومدن واحدبغلیمونو اجاره کردن.خوب سرایدارمونم جوان و دورازسروهمسر،خیلی باهاشون گرم میگرفت.
مارفتیم وبرگشتیم،دیدیم هم سرایدارعوض شده ویه پیرمرد روجاش گذاشتن،هم دخترارفتن.
اول فکرکردم رفته مرخصی ولی بعداطراف خونه باوضع فقیرانه ای دیدمش.بنده خداآدم بدی نبود.یادتونه که دودختردقیقاهم سن دخترای من داشت ودختردوم خیلیم شبیه بامزه بود.
خلاصه افرادبالا وسایل قابل حمل سبک روبردن.مثل بالش وپتو،ظرف وظروف وماهیتابه وقابلمه(بجزسرویس هاو ست ها).فرش های سبک
حتی مایع ظرفشویی ودستشویی ودمپایی و اوه...
برادرشوهرم گفته بودتولابی کاغذبزنیدکه قصدرفتن داریدهمسایه ها میان وهمه وسایل رومیخرن که ای کاش اون کاروکرده بودیم.باورمون نمیشد اینجاخرید وسایل دست دوم اینقدربازارداشته باشه.
فقط رفتم ازخانوم پوشیه پوش وخانوم پاکستانی خداحافظی کردم که خانوم پاکستانی چنددقیقه بعداومد و تخت و گازروازم خرید.نبرده هم پولشو داد.هرچی گفتم نمیخوادبعداستفاده وتست پولش رو بده گفت نه.
خیلی حال کردم که تختو فروختم.امانت جاری بودپیشم.بهش گفتم اشانتیون روگازدادم رفته.گازو ۶۰۰,درهم دادم واینو مجانی.درحالی که گازوسیصد داده بودم واینم سیصد.
فقط تشک تختشو ۱۱۰۰درهم خریده بودبنده خدادوسال پیش.
ولی آخه اومد لباسشویی وتخت وتشک نوی دخترمو بایه دراور ایکیایی ساده ولی کاربردی برداشت یک کلام نگفت من پول بدم،ندم؟راضی هستید نیستید.همین طوری مثل طلبکارابرداشت وبرد.
منم تختشو فروختم وپولشو رفتم فروشگاه خریدکردم روزآخری.
خانوم پوشیه زنم میزناهارخوری رومیخواست که ای کاش اصرارمیکردم برداره چون مرددبین خریدونخریدن بود.الان رفته توبار وشنیدم یه پایه اش شکسته .تازه چقدرم میزمحکمی بود.
به افتخارهم یه دستبند ظریف طلا دادم،ازاونا که وسطش یه تیکه طلاست ودورش مهره،گفتم بده به زنت،باخودم گفتم راضی باشه به هرحال اون میگفت پول بیشتری حقمه ولی اون زمان مادستمون خالی بودتازه توافقمونم چیزدیگه ای بود.
همچنان قلبم به شدت شکسته که نتونستم کاری کنم درس بچه تموم شه وبچم زحمتش نیمه کاره مونده.اما آخه سررسید خونه امارات نزدیک بود ولی ازدرس این دوماه مونده بود.و...
بگذریم
چندروز پیش رفت وسنجش دادوقبول شد.خیلی ازاین قبولی خوشحال شد.بهم گفت یعنی زحمتای مدرسه ی خارجم نتیجه داده؟طفلکم
امروزتعیین سطح زبان داره.ازم قول گرفته کلاس ژیمناستیکم بنویسمش.نمیدونم این همه کلاس بنویسم چطوربا بامزه هی برم وبیام وکی به کارام برسم.
هردو بچه خوشحالن که برگشتیم وبامزه کمی هم تپل شده دوباره.
به هرحال اینجاخوراکی ها بسیاربیشتره ازاونجا.
هرروزخداروشکرمیکنم ولذت میبرم ازبودنم در ایران وفکرمیکنم اینجابچه ها ایمن ترهستند.
یه مدرسه هم برای دخترم دیدم که فعلاگفتن زوده ثبت نامش.
دیروزم رفتم چک تسویه حسابمو ازشرکت گرفتم که اون مفصله ماجراش وشاید بعداگفتم.ولی باخوبی وخوشی تموم شد.چیزی هم به مبلغ تسویه اضافه کرده بودن.
فعلاهمینا
من برم ظرفا رو کارتون کنم .
فعلا
از خوشحالی دخترها خوشحال شدم.پشتیبان بچه ها پدر و مادرند و الان که کنار پدر و مادر هستند دنیا براشون سخت نیست هرجا که باشند.
چقدر جمع و جور و تعیین تکلیف کردن وسایل یک زندگی سخته. خوشحالم که حداقل یک پولی از فروش وسایل به دستت رسیده.
ما هم سال ها قبل کویت زندگی می کردیم و خاطره ی خوبی دارم .وسایل مون رو با لنج آوردیم ایران
حرف قشنگی بود.ممنون
چه جالب،کویت شنیدم کشورخیلی منظم وپولدارتریه نسبت به امارات.سالهاپیش که شایدم بهترم بوده
ای جان

دختر کوچولو شیرین
انشالله که زودی همه چیز بهتر شه
خیلی حال کردم با قضیه تخت
دمت گرم
انشالله این وسایل هزار برابر پول بشه و برگرده تو زندگی تون
سلام ممنون.آره منم
ازدعای شما
خداقوت بانو جان
چه خوب که وسایل دست دوم خریدار دارند
اینجا دیگه وسایل دست دوم رو فقط میتونی ببخشی کسی نمیخرد
ممنون عزیزم.بله همینطوره تقریبا
به سلامتی انشالله برید خونه جدید. چه خوب تونستی وسایلتو بیاری، اونایی هم رو که بخشیدی کار خوبی کردی هر چی بدی صدبرابرش برای زندگیت برمیگرده. جاری کلا طلبکار بوده ها شایدم فرهنگشونه تعارفی نیستن…. فروختنی ها هم نوش جونت، چه خوب که تو فرهنگ اونجام هست دست دوم خریدن من فکر میکردم خیلی مصرف گرا باشن مردم تو امارات. مبارکه مدرسه دختر کوچولو، چه خوب کردی کلاس زبان گذاشتی الان خستگی همتون در میاد
سلام بله چون نزدیک ایرانه ازراه دریایی میشه آورد.ممنون عزیزم ان شاالله..ای خواهرهمون طلبکاری واژه بهتریه البته بگم اونم حدودیک سال یخچالشو بهم قرض داد.
مردم امارات نمیخرن.مهاجرین بیشترمیخرن.بله تعیین سطحشم خوب شد
سلام فاطمه جان. زندگی خودتونه به کسی چه ربطی داره که کجا زندگی میکنین؟ برمیگردین یا می مونین؟
لازم نیست کسی رو قانع کنید. مهم اینه که جایی بمونین که احساس خوشحالی بیشتری میکنین
فدات شم ترانه جان.واقعاهمینطوربایداعتمادبه نفسموببرم بالا
رسیدنت بخیر
هیچ جا وطن نمیشه
ممنونم.بله