دعا+ادامه

سلام.بهترم.روخودم کارکردم وحرفای شمابرام دلگرمیبود گفتم یه پست بذارم پست قبلی روبشوره ببره.

جواب آزمایش روهم بایدخودمون میگرفتیم وخودمون به دکترنشون میدادیم.نه اینکه واسطه ای این کاروبکنه.برای آزمایش هم به نظرم بایدهمون نیلومی رفتیم.

بالاخره پدرومادردلسوزترن.مثلا سرهمون دندون هم دکتراول گفت8تا 10،دندون خراب اگه خودم پیگیری نمیکردم وهمون واسطه بهمون زنگ میزدوخبرمیداد خوب همش توذهنمون همون میموند.


راست میگیدبایدبه چیزای خوب فکرکنم.مادرم،شایدسرسقطهای مکررش، کم خونی شدیدداشت ومتوسطش به من انتقال داده شده ومنم متاسفانه به بامزه .بابرادرکوچیکم که اتفاقاتوشرکت داروییه صحبت کردم.گفت که دختراونم تالاسمی مینورداره بعدکه باخانومش هم صحبت کردم گفت دخترمون از2سالگی داره آهن میخوره ولی تاالان تغییرخاصی نکرده وبه این نتیجه رسیدیم که باغذاهای مفیدآهن خونشو زیادکنیم.

دخترشونم ماشالله رشدخوبی داره هفت ساله است وباهوشه.حتی این سری برای سوغاتی لباس سایز10براش خریدم که به سختی تنش رفت پس این مشکل زیادجلوی رشدروهم نمیگیره.

بامزه خانوم اما خیلی بددارووغذامیخوره .مخصوصااین آهن روکه بدبوست وبدمزه.لیپوزوفرهم آهن کمتری داره(7واحد)،وگرنه اونوکم وبیش میخورد.

خدابهم کمک کنه.تواین چندروزانواع غذاهایی که فکرمیکردم براش مفیده روتوانبوه کارهای روزانه پختم ولی چون درگیردراومدن دندوناشه تقریبا چیزی نخورده.

تا۴ماه هم بایداین آهن روروزانه بخوره..توکل برخدا.

بگذریم

ازمدرسه دخترکوچولو بگم.

وقتی خواستیم بریم ایران،فکرمیکردیم۱۰روزبرامون خوبه ولی وقتی رفتیم دیدیم خیلی کمه مخصوصاکه هرروزیه دکتری بایدمیرفتیم،فقط چندروزشوکه من دندون پزشکی بودم.همسرچکاپ داد.به دوتادخترارسیدم ولی خودم بازنشدیه چکاپی بدم درحالی که همه هم بابیمه تکمیلی من کاراشونومیکردنخودم یه دکترعلفی هم نرفتم هییی

هرکی منومیبینه ازلاغری زیادم تعجب میکنه وبرای خودمم عجیبه ،ولی خوب کارهامم خیلی زیاده.خود همسر۴تابچست واسه من.

خلاصه خواستیم بلیطمونوعوض کنیم که حداقل یه استراحتیم کنیم ولی مدرسه گفته بود۲۸آگوست شروع میشه که میشد۶شهریوروماهم برای۳شهریوربلیط داشتیم همسرم اصرارکه چون روزاول وسال اول بچست وزبان هم نمیدونه بایدسروقت بره.

حالااون روزمن بااین زبان شکسته بستم ازمسوول ثبت نام پرسیدم اگه روزای اول سفرباشیم ونباشیم چی؟که گفت تادوهفته اول عیبی نداره.حتی گفت لباسم بعداومدن به مدرسه بیادسایزکنه ولی پدروعموش اصرارکه بچه بایدسروقتش بره مدرسه.

حالااینم که کلاس اول نیست،پیش دبستانیه,،اونجاهم یه پایه ای مثل پیش دبستانی ماثبت نامش کردیم .

خلاصه بابدبختی بانه تا چمدون وچندکیلواضافه باربرگشتیم.اصلاتوفرودگاه انگشت نمابودیم.ولی چه کنم که این بارتقریباهمه چیزایی که لازم بودو برداشته بودم وکوتاه هم نمی اومدم که چیزیو نیارم.مثل دوتا قالیچه سبک کوچیک که یکیشوتوآشپزخونه انداختم وچقدربه کارم اومدم.دوسه تاقابلمه وماهیتابه کوچیک وبزرگ.قاشق وچنگال های سایزاستاندارد.کف گیر و..حالاشایدبگیدچرااینجانمیخری که بابدبگم کلی خریدم وبازکلی کم بود وتازه توایران اضافه داشتم مثلا قالیچه ها(حالاقالی کرمون نبوداازاین ارزون ماشینی ها)لوله شده گوشه اتاق بودوجامونو گرفته بود.خونه تهرانم کوچیکه ویه کم خلوتش کنیم کلی کمکمون میشه.تازه کیفیت جنسای ایرانی خیلی بهتره مخصوصا توفرش واین چیزا حتی ارزون وبی کیفیت هاش ازمحصولات اینجابهترن.

این خونه هم انگارزیادی بزرگه چون قالیچه روکه توآشپزخونه انداختم فقط جلوی یخچال وگازوپوشوندو بازاول وآخرش خالی موند.

ولی بازبامزه روروش میشونم وبراش خوراکی میذارم وخودم به کارام میرسم.

اصلا من آدم فرشی هستم تاهمه جافرش شده نباشه دلم آروم نمیشه وبه نظرم برای بچه هاهم بهتره.


بامزه بیدارشد ودرحال خراب کاریه اگه شدبعدابقیشو اضافه میکنم.


خوب اصلاچی میگفتم.آهان میوه های تازه هم آوردم اینجامیوه هاگرون ترن ودونه ای میخریم تازه به نظرم میوه هیچ جابه خوشمزگی ایران نیست.اونجاکیلوکیلومیوه میخریدیم ومیخوردم .تاتونستم وجاشدآوردم.

ازمدرسه بگم:

جمعه ساعت۱۱رسیدیم وشنبه صبحش خسته وداغون بابرادرشوهروخانوادش رفتیم مدرسه تابچه هالباس سایزکنن.حالامن چه استرسی داشتم که تادوشنبه چطورلباساآماده شه کی بدوزن کی پروکنیم واینا.دیدم یه سری لباس دوخته ریختن رومیزبرای هربچه ای سایزخودشو بایدبرداریم.یه پیرهن صورتی راه راه برای مدرسه ویه بلوزشلوارسفیدوقرمزبرای ورزش،آخییی

من همیشه میگفتم کاش بشه دخترم باحجاب نره مدرسه وباپسرهاسریه کلاس باشه و...والان واقعاشد.هرچندخودم حجاب دارم.حتی اینجایه مانتوی کوتاه وشلوارگشادوشال دارم ولی دخترم بایدخودش انتخاب کنه.خودش بشناسه.نه اینکه بهش تحمیل شه اونم بچه ای که به سن تکلیفم نرسیده اجبارابایدیه مقنعه بذاره روسرش.

خلاصه فقط یه انتخاب پیرهن بودنه دوخت پیرهنی چیزی.

البته همینو۵۵۰درهم باهامون حساب کردن یاشایدهزینه های دیگه ای هم بوده که نمیدونم.

ازمدرسه بگم چقدربزرگ ولی حیف حیاطش درختی چیزی نداشت .مثل مدرسه های ایران.

معلم هاهم برای آشنایی اومده بودن.برخلاف انتظارم انگلیسی نبودن.هندی وعرب و..معلم دخترم که هندی بود.همشونم حجاب داشتن.سن وسال داربودوبهش گفتم دخترکوچولوزبانش ضعیفه که گفت عیبی نداره.خوددخترکوچولوروهم بردیم وباهم صحبت کردن.چنددقیقه بعدهمسرهم اومدکه بامعلم صحبت کنه یهو معلمه که حجابم داشت پریدتوکلاس درم بست وچه سروصدایی وبعدبایه نقاب اومدجلودر.انقدربه همسربرخورد.گفت حالامگه میخواستیم چه کارش کنیم یه سلام کردیم .

حالاخدایی یه مردگردی صورت یه زن.اونم تقریباسالخورده روببینه چه عیبی داره؟حتی تواسلام هم این مجازه .ولی خانومه گفت من حساسم واینا.

حالاهمسرکه میگفت کلاس بچه روعوض کن.ولی گفتم خوب اعتقادشه دیگه .بلکه مذهبیا دلسوزترباشن.

بعدفکرکردم نکنه تاحالاکلی آدم درموردما هم که حجاب داریم همین فکروکرده باشن.

حالاگذشته ازاون مافکرمیکردیم مدرسه انگلیسی یعنی معلم های انگلیسی نه هندی که.

کلاسشون میزهای دایره ای وصندلی های رنگی داشت وکلی وسایل بازی،مثل همین مدارس ایران.اگه بحث حجاب وآینده مجهول ایران نبودواقعادلم میخواست دخترم توابران درسشو شروع کنه نه به این سختی توخارج.حتی چقدرگریم‌گرفته بودوناراحت بودم.دخترخودش ناراحت تر.

ازبرادرشوهروخانوادش بگم که ازتمام مراحل کارپسرشون با ذوق فیلم برداری کردن.ازورودبه مدرسه.رفتن به اتاق لباس.دیدن معلم.اصلاخودشون یه ذوقی داشتن که نگو.

بالاخره بعد۱۰سال بچه دارشدن.

به ماگفتن چراشمااینکارونکردید؟گفتیم دیریادمون اومدههههه

فقط تواتاق لباس یه عکسی گرفتیم اونم دیدیم اوناهم دارن میگیرن گرفتیم.والبته بگم هیچ کس دیگه ای هم اینکاراونارونمیکرد.

البت غیبت آخرم بکنم وبرم بچه برادرشوهرهنوزپوشکی وشیرخشکیه حالاهم داره میره مدرسه.تقریباچهارسالست ومیگن روز اول مدرسه که فرداباشه میگیرمش ازهردو

آهان مدرسه هم گفتن اشتباه بهتون تاریخ دادیم ۲۸آگوست شروع مدرسه برای بزرگسالان بود.پیش دبستانی ازهفته بعدش شروع میشدوماالان هنوزمنتظریم مدرسه شروع شه...


ببخشیدطولانی شد



نظرات 6 + ارسال نظر
قورى پنج‌شنبه 16 شهریور 1402 ساعت 06:26 http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

ببین معلم استکان که بیست سال قبل اومده امارات اون دوستش هم متولد امریکا هست
وقتى پدرش ١٦ سالش بوده براى فرار از سربازى مهاجرت کرده امریکا
براى همشون هم دلت نسوزه اول ببین مى اومدن اینجا

عجببب
آره حتما ازقدیم سوری ها بودن اینجاآخه خیلی جاگیرپاگیرن کلی رستوران وبرند ومحصولات غذایی دارن.اما من متخصص غصه خوری برای این واونم.بالاخره که جنگ زده هم اومده دیگههه

khatoon چهارشنبه 15 شهریور 1402 ساعت 11:15 https://memories-engineer.blogsky.com

سلام عزیزم
امیداورم که بامزه جون مشکلش با خوردن آهن حل بشه
خیلی خوب کردی وسایل و میوه با خودت آوردی واقعا مزه میوه ها و غذاهای ایرانی یه چیز دیگه است
دفعه بعد که اومدی خشکبار با خودت ببر که بیشتر میمونه

ازدعای شماعزیزم که ازپیش امام حسین(ع)اومدی ونفست حقه.
خشکبارم آوردم ولی زیادمیلم به خوردن نیست.هنوزاینجاگرمه

قورى سه‌شنبه 14 شهریور 1402 ساعت 13:33 http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

نه بابا مال استکان هم همچین با کلاس نیست
اما به خاطر لهجه بچه ها فقط انگلیسی زبان اصل و معلم گذاشتن
اون خیلی گرون ها اصل امریکایی میزارن حتى کادر دفتر مدرسه رو براى همین خیلی گرون تر هست
چه خوب معلم عوض شد
زیادى خشک مذهبی بودن هم خوب نیست
معلم اسلامیک استکان اهل سوریه هست
بسیار خانم خوب و مهربون و با درک و شعورى هست
یکى از دوستاى استکان هم اهل سوریه هست اونا هم خیلی با فهم و شعور هستن
خوشحالم معلم دختر جان عوض شد

آخه من نمیفهمم واقعایه آدم پامیشه ازآمریکامثلابیاد توامارات درس بده؟اونطوری به نظرم بایدخیلی بیشترحقوق بگیره.
منم ازسوری هاخوشم میادسفیدوبوروقدبلند.چه مردچه زنشون .مهربونم هستن ولی میبینمشون دلم آتیش میگیره.که جنگ آوارشون کرده وایران هم این وسط بی تقصیرنبوده

لیمو سه‌شنبه 14 شهریور 1402 ساعت 12:21 https://lemonn.blogsky.com/

اگر عقیده خودش رو به بچه ها منتقل نکنه ایرادی نداره.
خونه جدیدتون رو بر اساس توصیفهاتون یه خونه دلباز سفید رنگ تصور میکنم که سقف نسبتا بلندی داره و برعکس هوای بیرون، خنکه. نمیدونم چرا
امیدوارم دخترتون کلی خاطره خوشگل از مدرسه داشته باشه

عزیزم درست گفتی البته رنگ سفید،کاراملی بگی بهتره.باابنکه اینجاگرمه ولی خونه ماتوسایه است وخنک.
ازکجافهمیدیییی
فعلاکه شکرخداگفته دوست دارم

قورى دوشنبه 13 شهریور 1402 ساعت 08:04 http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

سلام بر فاطمه بانو
ان شالله که بامزه خانم زودى. با خوردن اهن کم خونیش رفع میشه
چه خوب که کلى وسیله اوردى ، هم خوراکى ها هم وسایل آشپزخونه

چه کار خوبی کردى مدرسه ایرانى نبردی دختر عزیزتو
از همین الان بدون که تا دو ماه دیگه مثل بلبل انگلیسی حرف میزنه
براى مدرسه هم معمولا مدارس خیلی گرون کادرشون انگلیسی اصل یا امریکایی اصل هست
یکى از دلایل گرونیشون هم همینه که از اونجا کادر شو میارن، با حقوق بالا
مدرسه استکان امریکایی هست ، معلم هاى مدرسه یا امریکایی هستن ، یا انگلیسی یا کانادایی
معلم هندى و بقیه کشور ها رو نداره
معلم اسلامیک و عربی هم خودشون عرب هستن ، لبنانى و سوریه اى
معلم هندى هم خوبه اما فقط اشکالش اینکه ممکنه دخترک انگلیسی و با لهجه هندى یاد بگیره
منم مثل برادر شوهر و جاریت از همه چى استکان عکس میگیرم

سلام عزیزم شماخوبی؟من هنوزتودلمه که اگه مدرسه ایرانی میبردم خوشحال تربود و الفبایادمیگرفت و..
ولی مدرسه ایرانی اینجابسته شده بود.البته اگه ایرانی میرفت تاهزارسال انگلیسی یادنمیگرفت.
خداروشکرمعلمش عوض شد.این یکی خوش لهجه است.راست میگی مخصوصا که من به انگلیسی هندیا آلرژی هم دارم
چقدرمدرسه پسرشماباکلاسههه خوشابه حالتون

لیلی یکشنبه 12 شهریور 1402 ساعت 16:56 http://Leiligermany.blogsky.com

حالا خوبه طرف هندی بوده و اینقدر حساس به چهره. هر کسی اسلام خودش رو فقط درست می دونه.
هر روز با خودت تکرار کن این استرس ها مال سال اول مهاجرت هست و تموم میشه. یه روزی میاد که مثل قبل زندگی عادی جاری میشه

گفت دورگه ام.معلمش عوض شدالبته.ابن یکی جوونه وسوری.ان شاالله...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد