روزمره

نی نی کوچولو خوابیده .پنجشنبه واکسنشو زدیم و دیروز آزمایششو دادیم هرکدوم ازاینا سخت بود ومدتهابودذهنمونو درگیرکرده بود.سرواکسنش که روزدوم اذیت شد وهنوزم کامل خوب نشده برای دیروزهم باید حداقل دوساعت ناشتامیبودکه من فکرمیکردم طاقت نیاره.چون عادت داره بعدبیداری شیربخوره ولی شکرخداحتی بعداون دوساعت هم شیرنخواست.بردیم آزمایشگاه نیلو.پنجشنبه جواب میادهم برای آلرژیش هم هورمون.ان شاالله که هردوخوب باشن.مخصوصا هورمون.راستی آزمایششم خیلی گرون شد.به این بهونه هم که شده یه روزباید برم شرکت وازاون آدمای نچسب بخوام بیمه تکمیلیشو راه بندازن.به هرحال من هنوزاونجاقرارداددارم.


دیگه اینکه دیروز اولین خرابکاریشو‌کرد.دیروزمادرم اینجابود وشب میخواست بره که براش اسنپ گرفتم .صفحه اسنپ روی گوشیم بازبود .نی نی هم سعی میکرد ازروی پام بالابره وازاون ورباگوشی بازی کنه منم فکرنمیکردم بتونه چیزی روتغییربده یهو دیدم روصفحه اومده تغییرآدر س ومبلغ .وتاییدهم شده بود .نگو نی نی هربارکه پریده بوداون ورباانگشتای کوچولوش چیزی روزده بود اول تغییرآدرس.ازلیست آدرس های منتخب زیر صفحه ،دزاشیب!روزده بود بعدم تاییدکرده بود.فکرکنننن راننده نصفه شبی  مامانمو ببره بالای تجریش.دزاشیب بالای تجریش بود؟

باچه بدبختی کنسلش کردم.

امروز صبح هم سینه خیزرفته بود ودستشو کرده بود توچایی.اما خداروشکردستش نسوخت.انگارکم‌کم باید مراقبت هاازشو بیشترکنیم.

دخترکوچولو هم هست وشیرین زبونی میکنه چندروزی چهارپایه گذاشت جلوی سینک وبرام ظرف شست.قبلاهم این کاروکرده بود چندماه پیش وچندماه پیشترش وکثیف شسته بودولی این بارخیلی بادقت وحوصله ظرف میشست وتمیز.فقط اینکه میگفت باآب سردمیشورم واین باعث میشدانگشتای کوچولوش یخ بزنن.

مواظت باش(مواظب)باش,باهث(باعث),توپ توپ(لوپتو),کلماتی هستن که برای مثال، هنوزغلط میگه.لوپتو اسم فیلمیه که با باباش رفته سینمادیده. هرچی بهش میگم بگو لوپتو نه توپ توپ نمیتونه تکرارکنه وبازمیگه توپ توپ

خداکنه تازمان مدرسش زبونش درست شه وگرنه کلی ازدیکته هاش غلط میشن.مثلا دخترداییم میگه دخترم خیلی غلط های محاوره ای داشت که الان داره تودیکته های مدرسش خودشو نشون میده.مثلا به دوست میگفته دوسد وهنوزم همینطوری اونارومینویسه.


گفتم دختردایی.من واین دختردایی باهم خیلی صمیمی بودیم.فکرکنم قبلاهم گفتم .وقتایی که میرفتم شمال اکثراخونه اونابودم که یه کوچه بادریافاصله داشت.باهم چقدردریامیرفتیم.من آب بازی واوناشنا.  چقدرگردش میرفتیم،بازارهای مختلف منطقه آزاد انزلی رو.سینما.مهمونی های مختلف.رستورانای مختلف.اون تهران میاومد وچقدراینجاباهم میگشتیم.ازمشخصاتش شاد بودن واصلا وابداغیبت دیگران رونکردن بود.خیلی هم مهربون بود.بود وبود وبود تابعد این اتفاقات.بعد قتل کیان کوچولو اون دیگه اون آدم سابق نشد.منم نشدم.خیلی ناراحتم که دخترداییم بعداین چندماه دیگه اصلاشادنیست .گاهی لبخندی چیزی ولی نه مثل سابق.

خداکمک کنه به هممون.


این شبها باهمسردوباره سریال آقازاده رومیبینیم.مثلا توش داستان آقای وزیریهست که هم پای منقل میشینه هم بایکی ازاین پرستو ها ازدواج کرده هم پسرش غرق فساد ازهمه جورشه.این سریال روسال ۹۸ساختن.برام سواله که اگه الان هم بود اجازه میدادن چنین سریالی ساخته بشه یانه.

همسرمیگه گیل دخت روازتلویزیون هم ببینیم.ولی بهش میگم مگه تاریخ ایران فقط گیلانه؟یعنی تو شهرهاواستانهای دیگه این کشور دیگه هیچ اتفاقی نیفتاده که ازروش داستانی ساخته شه؟این همه قهرمان داشته این کشور.تازه گیل دخت انگار فقط داستانه نه تاریخ.

نظرات 3 + ارسال نظر
لیلی چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 21:38 http://Leiligermany.blogsky.com

چقدر خوبه که همراه و همگرد پایه ای مثل دخترداییت داشتی. ان شالله دوباره روزهای شاد میاد ولی نمی دونم کی
نی نی بلا داره وارد گود میشه و بزرگترها هم امادگی ندارن

بله ..خوش میگذشت گرچه هردوازنظرمالی متوسط روبه پایین بودیم اماهمه جای ممکن برای تفریح رومیرفتیم.
نی نی کوچولوی سینه خیزرو

لیمو چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 10:12 https://lemonn.blogsky.com/

ای جان نی نی کوچولوی شیطون

M سه‌شنبه 13 دی 1401 ساعت 21:29

عزیزم راجع به غلط صحبت کردن دختر گلت بهتره ببریش گفتاردرمانی. خیلی عالی با چند جلسه درستش میکنن.

منم بهش فکرکردم ولی همسرمیگه یه سال دیگه صبرکنیم.انگارخودشم بچگی اینطوری بوده وبه مرورخوب شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد