طلوع صد ند ا

اول اینکه عذرخواهی میکنم اگه کسی ازمطلب پست قبلی ناراحت شد ولی پاکش نمیکنم چون منم ناراحت بودم 

بعدم لانداجان(وبلاگ یادداشتهای لاندا) مطلب خوبی نوشته وارجاع داده به مطلبی که ازرضاامیرخانی توسایت فررو منتشرشده که خیلی خوب تشریح کرده همه چی رو.

ازرضاامیرخانی کتاب جانستان کابلستان روخوندم وبس نمیدونم چرااون دوسه تاکتاب معروفشو نخوندم ولی مطلبی که گذاشته بود روخیلی دوست داشتم.

مطالبی که آشتی جان تو وبلاگش میذاره روهم دوست دارم.

این تفکروتعقلش رو.حتی مطالب سمانه جان تووبلاگش (weronika)که گرچه ازماخیلی مذهبی تره ولی چقدرخوب وعاقلانه مدیریت میکنه اوضاع رو.

که همین اسم ورونیکا شاید ازکتاب پائولوکوئیلو :ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد اومده باشه.یادش بخیریه زمانی چقدرازاین کتابهامیخوندیم.

یه بحث دیگه بحث مهاجرت.حتی توکتاب دینی ما قرآن به صراحت گفته شده اگه عرصه بهتون تنگ شد.زمین من پروسعته مهاجرت کنیدکه دراین صورت گشایش درکارتون حاصل میشه..

ولی دیگه نه به هرقیمتی وبه هرصورتی ،اگه قراره مهاجرت کنیم که بیشترخفت وخاری بکشیم خوب بشینیم سرجامون وناهاروشام مادرمونو بخوریم وسرکارمعمولیمون بریم.مثلا برادریکی ازدوستان سابق ۵سال پیش همراه بایه گروه سوری ،فکرکنم، پناهنده شدبه آلمان.اولاکه وضع خانوادگی خوب(تاجرفرش بودن)چرااینطوری پناهنده میشی که پول خرج نکنی.بعدم دید کاراقامتش جورنشد رفت مسیحی شد.بعدمجبورشد چون توکمپه هرهفته بره کلیسا.هنوزتوکمپه.البته میگه اتاق دارم وحقوق میگیرم واینا .ولی حقوق کمیته امدادی ،اجازه نداشتن کار دائم وانجام کارهای سیاه برای کسی که فوق لیسانس اقتصاد ازیه دانشگاه خوب داره آخه چه معنی داره؟همین جامونده بودی بهترنبود؟فقط ازخجالت اینکه فامیل نگن رفت آلمان ونتونست بمونه وبرگشت؟برگردبیا بابا بی خیال،

بعدم به قول  مهدی یراحی:سفرچرا؟بمان وپس بگیر/زجورشان نفس بگیر 







نظرات 2 + ارسال نظر
سمانه یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 08:19 https://weronika.blogsky.com/

فاطمه جانم
من بردی حدود 20-25 سال پیش و رمانهای دنیل استیل و پائولوکوئیلو
آره دقیقا همینه که می گی از اون تایم و تاثیری که گذاشته بود روم الان تقریبا نام کاربری تمام سایت ها و .. ورونیکا هست
عزیزم
من خودم مذهبی نمی دونم اما مذهبی ها رو دوست دارم
شرایط سختی رو داریم همه امون می گذرونیم ، این مقابل هم ایستادن خیلی نگران کننده است
به نظرم همه امون باید بدونیم جز خودمون کسی دلش برای ما نسوخته
راجع با مهاجرت هم باهت خیلی موافقم ، می دونی که برادر همسر من مهاجرت کردن ی جورایی هر چند سالی ی بار دو ماه ایرانن اونم فقط به خاطر دلتنگی خانواده هاست ، به نظر من هم اگر قراره کسی مهاجرت کنه بهتره که از روش درست و اصولی پیش برن نه به عنوان جنگ زده اونم با کشور سوم

لیمو پنج‌شنبه 12 آبان 1401 ساعت 18:02 https://lemonn.blogsky.com/

سلام فاطمه‌جان
امیدوارم همیشه خوب باشی
واقعیتش من دیگه خیلی دردودل عمیقی کرده بودم، بعدش که چشم خودم بهش افتاد گفتم طفلک بقیه که بخوان بخونن و غمگین‌تر و ناامیدتر بشن. امید خیلی لازمه برای اون شعر زیبای آخر پستت

اره عزیزم خونده بودمش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد