تست

تانهایت دوساعت دیگه مهمونامیان ومن هنوزنی نی روپام دارم میخوابونمش وکلی کارنکرده.

ازاون ورجعبه های لباس های جمع کرده اضافی که برای اسباب کشی جمع کردیم ومهموناحتماازش میپرسن.وماهنوزدوست نداریم کسی بدونه میخوایم جابجاشیم چون اینجاروتمدیدکرده بودیم ولی شدیدابه جاتنگی خوردیم و نوررر چی بگم ازکم نوری که من ازاول عاشق نوربودم وحالاکه سرکارنمیرم متوجه میشم نوراین خونه هم مشکل داره.خونمون ازاون ورخالی وبازهمسرراضی به رفتن نیست ومنم دیگه بی خیال، خونه های بزرگ وگرون رو تودیوارنشون میکنم.بلکه همسربترسه وبگه نمیشه وبریم خونمون

دختراین ترم به جای کلاس خلاقیت کلاس نقاشی میره که بااومدن پاییزبه شب میخوره ومن میرم دنبالش ونی نی تقریباباهامون همراهی میکنه.صبح روزهای زوج هم کلاس ژیمناستیک.خیلی خسته میشم وخیلی عرق میکنم که نمیدونم طبیعیه یانه.هی برو وهی بیا.گاهی نی نی روهم باکالسکه میبریم. یادست همسریامادرمنتظرتوخونه میمونه.

فکرکنم بازم چندکیلووزن کم‌کردم ولی فعلا ترازودم دستم نیست مطمئن شم.

اینجاهم مزاحم زیادشده حقیقت دلم نمیخوادهرکسی نوشته هاموبخونه.مخصوصا دوست ندارم آقایون خواننده وبلاگم باشن. شاید پست بعدی رورمزدارنوشتم.

همسربرای تولدم دستبند طلاازایناکه یه پلاکه ودورش سنگ خرید .بقیه هم پول دادن.مادروخواهرهمسرهم حتمابازلباس میدن.میخوام باپولهایه انگشترکوچیک طلاازدیجی بخرم یادگاری بمونه برام از۴۰سالگی،

برادرشوهروزنش حتی تبریکم نگفتن.همین پرهیزایی که دکترمابرای نی نی دادکه آلرژیش دائمی نشه به جاری هم دادن.مثل نخوردن کاکائو.فست فود .سرخ کردنی.سس و..بعیدمیدونم حتی یک قلم رورعایت کرده باشه.ازوقتی که رفتن کلا یه عکس ازنی نی شون دیدم که متاسفانه صورت ودستهاش پرازکهیربود.

کلی کارنکرده دارم ولی صبحهاکه چشم بازمیکنم میگم باشه یه روزدیگه مثل گرفتن کارت ملی جدید.عوض کردن کارت یکی ازبانکهاکه منقضی شده و پول همینطوری توش مونده.بردن مدارک وام فرزندآوری به بانک مربوطه.بردن مدارک شناسایی نی نی به شرکت برای گرفتن بیمه تکمیلیش و..

همه چی قطعه .من تازه دیشب فهمیدم مردم همین نزدیکی خونه خودمون هنوزهرشب تجمع دارن.چرااینباردیگه آروم نمیشن؟بااین همه خطری که براشون داره


نظرات 7 + ارسال نظر
قوری پنج‌شنبه 14 مهر 1401 ساعت 16:26 http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

سلام خانمی
ان شالله که مهمونی به خوبی برگزار شده باشه
پست آخر نظر نداره
یه باوری هست که میگه ادم میمیره بعد توی بدن دیگه و جای دیگه باز وارد این دنیا میشه
فکر کنم اونجوری باشه داستان ما
ان شالله که کشور عزیز ما هم به ارامش و آزادی میرسه

سلام عزیزم ای بدک نبود.خانواده همسربودن
بله منم اینوشنیدم‌‌.وشنیدم هندیاخیلی بهش معتقدن.
ان شاالله...

زهرا.سین یکشنبه 10 مهر 1401 ساعت 14:50

سلام
تعریق زیاد مخصوصا تو دست و پا ،نشونه ی ضعفه بدن هست. منم بعد از زایمانم داشتم مخصوصا که شما وزن هم کم کردی. مواظب خودت باش.

سلام عزیزم ممنون ازراهنماییت.احتمالا حتی سرمم عرق میکنه

جانان یکشنبه 10 مهر 1401 ساعت 13:04 http://www.lakposhtesabz.blogfa.com

سلام عزیزم،انشالله خونه ی بزرگ و پر نور قسمتتون بشه،دست همسرتم دردنکنه بابته کادوش، شماهم تولد جاری و تبریک نگو که بفهمه رئیس کیه

ممنون عزیزم ان شالله..اره نمیگم بی تربیتا

لیلی یکشنبه 10 مهر 1401 ساعت 09:45 http://Leiligermany.blogsky.com

چه مادر فعالی.حواسش به گل دختر اولی هم هست و کلاس ها رو پیگیری می کنه
کادوها مبارکت باشه مامان ۴۰ ساله

ممنون عزیزم ولی شرمنده میکنید.ممنون

لیمو شنبه 9 مهر 1401 ساعت 09:52

خیلی تبریک میگم عزیزم.
امیدوارم در کنار همسر و فرزندانتون سالهای زیبایی رو بگذرونین

ممنون لیموی عزیز دلیل اینکه برای پستت نظرنذاشتم این بودکه غمگین بود ونظرمن هم غمگین تر

هانیه جمعه 8 مهر 1401 ساعت 00:06

سلام چهل سالگی خودت و سه ماهگی گل دخترت مبارک . انشالله سلامت باشی

ممنون عزیزم

زینب پنج‌شنبه 7 مهر 1401 ساعت 20:22

سلام عزیزم تولدت پرتکرار بمونی برای بچه هات

ممنون دوست خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد