باسلام


چه خوب شدکه سال نوشد چقدر غم وغصه داشت سال قدیم.شاید خودشم داشت میترکید ازحجم اون همه اتفاقات بدکه برای مردم کشورمارقم زد.

امسال خداروشکرخیلی بهترشروع شد.اکثراونهاکه میخواستن برن سفر،رفتن.جاده هاشلوغ وشهرهاشلوغ.اقامت گاه هاشلوغ،خوبه که اینجاهاشلوغ باشه تابیمارستان هاشلوغ.

ترسی ازکویید نبود واستفاده ازماسک کم بود.تقریباهمه این مریضی روگرفتیم.

ماهم سفربودیم.درچکاپ قبل سفرمشخص شدکه ماشینمون تاب جاده رونداره ومن ودختر پاتویه کفش که بایدحتما سفربریم‌همسرروراضی کردیم که باماشین دربستی بریم ویلا.اونم‌علی رغم اینکه خانواده همسرمخالف بودن(طبق معمول)ومیگفتن اواسط هفته دیگه همه باهم بریم.دیگه اون موقع که عیدتموم شده وبیات شده .به چه دردمامیخورد.دوسه روزی هم که تهران بودیم خانواده من سفربودن وهمسرمن ودختررومیذاشت خونه وازصبح تاظهرمیرفت دنبال کارهای تمامی ناپذیراونهاظهرمی اومدوناهاری میخورد وعصرتاشب دوباره پیش اونهابرای خرید وانجام امورات تمامی ناپذیرشون.که برادرشوهرم بهش اضافه شده بودوماشین خریده بود وهمه کارهای انتخاب ماشین ،خریدوخورده کاری هاباهمسربود.پس به عبارتی دررفتیم.من هم که ازدزدمیترسیدم حتی طی روزنمیتونستم دخترروپارکی ببرم.چون چندروز قبل عیدباهم رفتیم‌پارک وبازدزدمیخواست این بار،کیفموبدزده.نمیدونم چرادزداگیردادن به من.پارک البته خیلی خیلی خلوت بود ومن بودم ودخترو آقادزده وشاید چندنفرگوشه وکنارها.دیگه چون چشم توچشم شدیم دزده خجالت کشید وبه اون سمت خیابون فرارکرد.اماااا چقدرگرسنه به نظرمیرسید وچه لباسهای خاکی وکفشهای خاکی داغونی داشت.اگه همین طوری اومده بودودرخواست کمک کرده بود بهش کمک کرده بودم..به احتمال زیاد.

مسافرتمون برای دخترجداب وبرای من بجزروزهای اول کسالت باربود.اینترنت وتلفن قطع بودوتویه روستا دورازدریابودیم .ماشین هم نداشتیم.البته همسرهرروزیه ماشین دربست برای شهرودریایابازارمیگرفت اماازحامله بودنم ودوری ازشهروامکانات ونداشتن آنتن موبایل و..میترسیدم.البته دخترکیف عالم روداشت میکرد بااسکوتربازی توحیاط وکاشتن درخت ودونه های میوه توخاک وبازی بااسباب بازی های فراموش شده ویلا و بالاپایین کرده پله ها وبازی و..

هفته دوم برادرشوهروخانوم وبچش هم اومدن وکمی سخت گذشت ولی به هرحال گذشت.حالاهم چندروزه تهرانیم.برگ درختا دراومده وهواگرم شده.یکشنبه میخواستم دختررومهدجدیدببرم که بازازطرف شرکت تماس گرفتن کارواجب پیش اومده بیا.شروع ماه مبارکه ومادرم روزه.انتطارداشت دیگه دختررو مهدببرمش.خداکنه برای روزهای بعدجوربشه.فعلامهدی پیداکردم که تفریفشو میکنن ولی فعلاندیدمش.

هفته۲۶شروع شده وتواین هفته باید آزمایش دیابت بارداری روبدم.قرص سبکی که دکتر برای پیشگیری ازتیرویید بهم داده بود روبه خاطرعوارضش دیگه نمیخورم وخداکنه مشکلی پیش نیاد.اول قرص ایرانی دادکه ‌حالموبدمیکردبعدخارجی که بازهمین طور.دیگه چندروزه که بعدچندماه مصرف کنارگذاشتمش.تیروییدمم لب مرزبود.یعنی تا۴.۵مجازبودکه۴.۵بود.چه میدونم.همش خشکی وتلخی دهان واشتهای کاذب ودلپیچه و..داشتم.اتفاقا خوردن یدوفولیک اول بارداری باعث کم کاری اون شد.

توآزمایش خون جدیدم تیروییدمم آزمایش میکنن.نی نی خیلی تکون میخوره.مخصوصا اگه یه شکلات بخورم .دیگه هیچی،انقدرتکونازیاده که ترجیح میدم شکلات نخورم.برعکس دخترکه تقریبا تاساعت۱۰شب هیچ تکونی نمیخورد ساعت ۱۰به ضرب وزورخوردن شکلات یه تکون خیلی آروم وتمام.عوضش نی نی ازصبح تاشب درحرکت وفعالیت.نکنه بیرونم که میادیه بچه خیلی شیطون باشه.

امیدوارم سروقتش بیاد.

سال خوبی داشته باشید.



نظرات 3 + ارسال نظر
لیلی شنبه 13 فروردین 1401 ساعت 12:23 http://Leiligermany.blogsky.com

این نی نی صداهای بیرون از شکم مامان رو می شنوه می خواد مشارکت کنه

آخییی شاید...

جانان شنبه 13 فروردین 1401 ساعت 03:39 http://www.lakposhtesabz.blogfa.com

سلام عزیزم‌، انشالله برا دخترت یه مهد خوب پیدا کنی حس بدیه جایی بزاریش وقتی حس میکنی مزاحمه کسی میشه ، چه زود گذشت بارداریت برام انگار همین دیروز بود گفتی ۶ هفتته انشالله زود و سریع و به سلامت بگذره بقیشم

زودگذشت؟من هرروزشوشمردم.البته بله واقعانسبت به باردازی اولم خداروشکرخیلی راحت تربود.ازدعای شما عزیزم

ترانه جمعه 12 فروردین 1401 ساعت 17:37 http://Taraaaneh.blogsky.com

سلام. سال نو مبارک. چقدر کار خوبی کردی که مسافرت رفتی. امیدوارم سال جدید پر از اتفاقهای خوب باشه برای همه مون. نی نی هم به سلامتی به دنیا بیاد.

ممنون عزیزم یاترس ولرزرفتم ولی راضیم.ان شاالله وبرای شما..ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد