آغاز هفته پانزدهم بادردلگن وقفل کردن پا بود.
کم کم دردزانو وساق پا.ولی عجب اینکه احساس میکنم جفت حرکت کرده و دیگه سنگینیشو احساس نمیکنم وانگاررفته پشت واقعا وشاید اون باعث دردلگن شده.خلاصه که امیدوارم گذراباشه وگرنه بااین دردتاکی باید پیش برم؟تواینترنت سرچ کردم که چیزهای بدی نوشته بودن.حتی احتمال زایمان زودرس ناگهانی.فردامیخوام بادکترتماس بگیرم.اون روز گفتم شمارتونوبدید گفت بامطب تماس بگیرید منشی سوال هاتونوبه من منتقل میکنه.خوب اگه شب ونصفه شب مشکل پیداکردم چی؟خودشم فقط روزهای زوج مطبه
ازاین موردخوشم نیومد.حالامگه ماچه کارداریم باشماره شما؟4سال پیش هردوتا دکترام شمارشونو داده بودن
راستی دکی روزهای فرد تویه درمانگاه تقریبا خیریه نزدیکی ماست ولی شنیدم عجیب شلوغه.به نظرتون برم اونجا؟انگاراحساس بدی دارم که اون فکرکنه چرامطبش نرفتم و هزینه نکردم ودرمانگاه هم نیمه خیریه است.
خلاصههه اینطوری
از کشفیات جدیدم بگم:چندروز پیش مدیراداری اومدپیشم وگفت خیلی ازباردارشدن خانوم آبدارچی ناراحت و متاسفم .گفتم ای باباچرااین دوتا چندسال دوادرمون کردن بالاخره خدابهشون بچه داد.گفت ۴سال پیشم خانومش باردارشد من انقدرعصبانی شدم وقتی بچه ازدست رفت تقریبا خوشحال شدم(چه دلی داره) گفتم آخه چرا؟گفت خانوم میدونی این زن چندساله است؟گفتم بیست وخورده ای.گفت نه خانومم تازه وارد۱۸سال شده.ازمنم اصرارکه شمااشتباه میکنی آبدارچی گفته خانومم بیست وخورده ای ه.که گفت نه مدارک بیمه تکمیلیشون پیشمه .این خانوم از۱۲سالگی ازدواج کرده.واقعا حالم گرفته شد.زیر۱۸سال آخه مگه میره دنبال دوادرمون نازایی؟کودک همسری؟اوف به فرهنگ تون.
خودآبدارچی۳۱ساله است.
دختردوست مادرم هم متاسفانه جواب آمینوسنتزشم بدبود.ولی بازگفتن دوهفته دیگه صبرکنید.یه آزمایش دیگه هم هست.حالاچه آزمایشی نمیدونم ونشنیدم که بالاترازآمینوسنتزباشه.اگه اونم بدباشه خدای نکرده...
خداکنه فردا برف بیاد
منم ناراحت زن ابدارچی شدم که چه دنیای کوچیکی داره امیدوارم درس بخونه و بیاد تواجتماع و رشد کنه ، اخه ۱۲سالگی حتی بچه نکرده چه برسه به جوونی ....
آره واقعاخواهرخیلی وقتا ازدواج جلوی بلوغ اجتماعی آدمو برای همیشه میگیره
خود ابدارچی هم خجالت مئ کشه سن واقعی همسرش رو بگه
شاید..