گذشته

آخ که پریروز چه روزسختی بود.مشکلی داشتیم تواداره مالیات که بایدحتمامن هم می‌بودم.بعدازناهاربامدیرعامل وراننده راه افتادیم و قبلش برو دفتر مرکزی امضا بگیروبعدبرو دارایی وهی طبقاتوبالاوپایین کن وچک وچونه بزن .تازه این خوب بود برگشتنی دیدم ایستگاه مترونزدیکه گفتم منو دم مترو پیاده کنید که دیگه اسنپ نیازنیست.نگو اینم پله داره اونم کلی .مسیرم چقدرطولانی بود .تازه خط عوض کن دوباره کلی پله برگردبالا.پیاده بروتامهد .پیاده بیاتاخونه.خلاصش کنم ازساعت۴,که رسیدم خونه تا شب که خوابیدم روی یه کاناپه درازکش بودم بادردزیاد.حس های بد.گرم وسردشدن.تازه از همسرم دلخور بودم دیگه بدتر.

حتی مدیرم که زنگ زدتوان جواب دادن نداشتم وندادم‌. خیلی بهم فشاراومد.باخودم میگم چه نازک نارنجی شدم.یعنی بهترمیشم؟

دفعه قبل که هی روبه بدتری میرفتم خداکنه این دفه بهتر باشه وفقط سختیش سه ماهه اول باشه.

خوبیش فقط این بود ازمترو کلی خریدارزون کردم .جوراب فانتزی برای دختر،ظرف غذاهای بامزه،لباس برای خودم،هل!تازه کلی هدایای یلدایی هم داشتن الان پشیمونم که چرانگرفتم قیمت بعضیاشون فقط۱۰تومن بود،حالادیگه کی بشه که من دوباره برم مترو.چرامن اون تل هندوانه رونخرید م آخه.

از تغییر دکترم بگم.سری قبل گفتم که به پیشنهادهمسر به صورت اتفاقی پیش دکتر زنان خانوادگیشون رفتم که همون زمانم خیلی کلاس داشت وگرچه به شدت پولکی بود(درحدی که ازیه بیمارستان خصوصی به دلیل گرفتن زیرمیزی بیرونش کرده بودن)ولی واقعا تشخیص ودرمانش عالی بود.وهمونم فهمیدکه من کیسه آبم سوراخه وبادرمان اون تونستم ادامه بدم.همون وقتم کلی برای ماکلاس می ذاشت وبااینکه خیلی وقتا بیکاربود مریض ها روپشت دراتاق منتظرمیذاشت ،گاهی چندساعت وتواتاق به کارای شخصیش می‌رسید.نمیدونم شایدم حق داشت که بعضی روزها ازصبح تا شب مطب بود وسهامداریه بیمارستان شده بود که فقطم اونجاکارمیکرد.

حالاهمسرمیگه پیش اون بروکه مطمئنیم تشخیصاش ودرمانش درسته.شنبه زنگ زدم نوبت بگیرم منشی گفت دوشنبه ساعت۹شب بهتون زنگ زده میشه بهتون اطلاع داده میشه کی بیاید،حالادکترتاکی هست تا۱نصفه شب،مطب کجاست؟به من خیلی دوره 

خوب بابچه که نمیشه رفت.منم تنهایی اون وقت شب اسنپ بگیرم میترسم.این چه مدل نوبت دادنه؟یعنی واقعااینقدرسر تون شلوغه؟

دلم میخواد نرم .ازاون ورمیگم نکنه مشکل دفعه پیش تکرارشه واون هم از معدود دکترایی هست که می‌تونه حلش کنه.ایشش

یه روز نو شروع شد ان شاالله که روز خوبی برای همه  باشه.


الان که فکرمیکنم احتمالا دکتره رونرم.








نظرات 2 + ارسال نظر
لیلی دوشنبه 22 آذر 1400 ساعت 14:54 http://Leiligermany.blogsky.com

خسته نباشی مادر.چقدر رفت و آمد طولانی و بالا و پایینی بوده.من هم مثل شما خریدهای توی مترو رو دوست دارم هر چند به خاطر کرونا دو سال هست تهران نیومدم. ان شالله باز هم مترو قسمت بشه از جانب ما هم بری خرید:

خواهرآخرمن نفهمیدم شماالان آلمانی ایرانی کجایی؟
یاابالفضل اون همه پله.

لیلی دوشنبه 22 آذر 1400 ساعت 07:13

ان‌شالله که خیره. امیدوارم به سلامت این دوران رو طی کنید.متخصص زنان خوب هم زیاد هست ولی اگه ذره‌ای شک دارید به کسی که به کارش بیشتر اعتماد دارید مراجعه کنید.به منشی هم مشکل رفت و آمدتون رو بگید.شاید همکاری کردن

ممنون ازدعاوراهنمایی خوبتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد