سه شنبه

همچنان منتظربسته های پستیم هستم.هنوزیکیشم نیومده که کاملامطمئن شم واقعیه این فرآیند یانه وبازسه تای دیگه هم سفارش دادم که کلاشدن 4تا.

البته تلفنی باهام تماس گرفتن وآدرس مجددگرفتن وبابت تاخیرمعذرت خواهی کردن ولی خوب هنوزبه دستم نرسیده.

ازسایت محلی اینجا هم(نون)یه دراور اسمبلی رنگی رنگی ژاپنی و یه چایی سازسفارش دادم.دراوره روگفتن امروزمیارن میذارن پشت در،به اون خدا ازصبح تاحالا درروبارهابازکردم وپشتشو نگاه کردم که هیچی نبوده.

خداعمه خانومه نگه داره که به خاطرش مجبورشدیم وسایل خونه بخریم

وای خیلی باحاله کشوهاش جدامیشن وهرکشوش هم مستقله ومیخوام دوتاشو توطبقه بامزه بذارم سه تاشوهم توطبقه دخترکوچولو.آخه الان لباساشون توطبقات مختلف کمددیواریه و یه جوری بی نظم دیده میشه.راستش میخواستم تاوقتی به اون اطمینان نرسیدم که میخوام تواین کشوربمونم یابرگردم،یه سوزنم اضافه نکنم .چون اگه قراربرگشت باشه اینجا جنسای دست دوم روخوب نمیخرن.برای ایران فرستادن بالنج هم کلی دردسرهست وهزینه.اگه قرارموندن هم باشه میخواستم چیزای گرون تروزیباتری بخرم.

ولی خوب حالادیگه پیش اومد.

حالابگو نادون،وقتی حتی یه بستتم نرسیده چرادوباره هی وهی سفارش دادی اونم وقتی که پولت روبه پایانه.

جواب،من تاحالا همیشه تحریم بودم بابت خریدازدنیا وحالا که اون آزادی روبه دست آوردم نمیتونم خودمو کنترل کنم.

خریدای دومم ازعلی اکسپرس،سه تاکیف رودوشی خوشگله که میخوام ببرم ایران وبفروشم ایشالله،البت یکیشو برای خودم بردارم.چون کیف نوی زیبای خودموبه  خواهرجاری بخشیدم.همون که درحال درمان سرطانه.چون گاهی برای بچه هاخوراکی میفرستادیاحتی کادوفرستاد.جاری میگفت چون بچه ای نداره به بچه هامون محبت میکنه ولی من اخلاقم اونطوری نیست هرکی هرچی داد بایدجوری جبرانش کنم.


عمه خانومم دیروزاومد ومستقیم رفت خونه برادرشوهر.آیافهمیدن اینکه ماماشین نداریم دررفتن وی به خانه ی آنها تاثیرداشته؟

شب ازدولتی سرعمه،بعدچندماه بالاخره رفتیم خونه جاری وطفلی عمه انقد چیزمیزآورده بودکه خدابدونه.مثلا چندکیلو نارنگی وانار.یه جعبه شیرینی خشک.

یک عالمه نون باگت وسوسیس ،کالباس،خیارشورشیشه ای.

کلی پفک وچیپس و.آخه خیارشورچراباخودت آوردی،طفلی میخواست سربارنباشه فکرکنم.شام دیشبم خودش درست کرد.یه ساک جامونده ماروهم برامون آورده بودکه بیشترپوشک بود.اینم بگم که ساعت سه رسیده بود وساعت ۶،برادرشوهرمو راضی کرده بودکه ببرددش مرکزخرید وساعت ۹بازور برش گردوندنه بودن.

توبگو جت لگ نشدی؟,سردردنداری؟خسته نیستی؟البته من همه ایناروازش پرسیدم واونم گفت نه هیچیم نیست.ماشالله واقعا

میگفت چون فقط ۱۵روزوقت دارم بایدازهمه روزهانهایت  استفاده روبکنم.

حالا هفته دیگه ایشالله قراره بیادخونه ما.براش یه تخت سفری هم جورکردیم ویه تشک سفری،دیشب بهم میگفت فاطمه جون میتونی اومدم خونتون  ،چندروزبامزه روبذاری پیش شوهرت ،ازصبح تاساعت۲که دخترت ازمدرسه میادباهم بریم خرید؟


منم لبخندی زدم.بابااین بچه شیرخواره،کجابذارمش.همسرم کارشوچه کنه؟


به نظرتون اگه بفهمه من حتی لباس عروسمو بایه باربیرون رفتن ودوبار پروکردن ،خریدم چه حالی میشه؟


پی نوشت:

امسال اولین سالیه که من آلودگی هوا رو احساس نکردم‌یادمه اولین سالی که آلودگی هوای تهران جدی شد،دبیرستانی بودم.اون موقع این بحث خیلی جدی وجدیدبودویادمه هرروزی که هواآلوده تربود ،چشمای من بدجورخون می افتاد.هرسال وهرسال یعنی بالای بیست ساله که من درگیرش بودم .مشکل تنفس پیدامیکردم و..

امسال راحتم.ولی دلم بیشترمی لرزه بابت همه ی اونایی که دارن هوای آلوده تهرانو بی هیچ گناه،هرروزتنفس میکنن.