کارها

تولد بامزه(بامزه اسم جدید نی نیه)بااین توضیح که هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه یااینکه قربون دست وپای بلوریت.

ازکارهایی که کردیم :عقیقه کردن برای بامزه،که خودش خیلی کارسختی بود اونم باقوانین عقیقه،زدن واکسن بامزه وکنترل قدووزنش وهمین طوردخترکوچولو.تموم شدن کاردندونپزشکی همسر.رفتن به شمال وبرگشتن،برای شمال مامانم بردیم همسرگفت سفرآخره وباهم باشیم مدیریت بین این دونفرهم خیلی کارسختی بود.اذیت شدم البته نه مثل سابق چون قبل سفرباهردوصحبت کرده بودم که احترام هم روکامل داشته باشن،ولی فهمیدم که مادرم چقدرمثل بچه هاشده انگاراون هم کم کم داره مثل دخترم ۵ساله میشه،یادم میادوقتی بچه بودم  چقدرعاقل وساکت بود ولی الان حرف وحرف وحرف،دقیقا مثل یه بچه .

نمیدونم. خیلی غصه خوردم .چقدرم دل نازک شده.اثرات چندسال تنهازندگی کردنه؟پیریه؟البته هنوزدرهفتادواندی سالگی خودشو پیرنمیدونه.

کاربعدی پیگیری دریافت ماشین،اولویتم باتوجه به سهمیه مادران که داشتم همین تابستون شد.ولی قیمت ماشینش به نسبت بالاست وتحویلشم فوریه،مثل چی توچی گیرکردیم.بایدفکرپارکینگش هم باشیم.من که میگم انصراف بدیم ولی همسرمیگه حیفه.چه میدونم.

امروزم روز عرفست.روزدعا.انقدرپریشونم نمیدونم چی بگم چی بخوام.

راستی بلیط هاروهم گرفتیم.

دخترهنوزکلاس نقاشیشو میره.دیگه مهدثبت نامش نکردم.

غصه ی ثبت نام دختر توغربت وچالش هاش.هرچندکه میخوایم مدرسه ی ایرانی ثبت نامش کنیم.ومعضل رفت وآمدو نداشتن ماشین.

دخترکوچولو هنوزنمیفهمه مفهوم رفتن چیه میدونه داریم میریم ولی ازاون ورمیگه مامان پاییزشد منو بامربی خودم پیش دبستانی بنویس .موطلایی(دوستش)هم باشه.

راستی گواهینامه بین الملیمم پیگیری کردم.اینترنتی نشدباید حضوری برم.وسط کارسایتشون ارور دادودیگه درست نشد.

قراردادخونه روتمدیدکردیم .

راستی یه تولدخیلی کوچولوی ۴نفره هم برای بامزه گرفتیم ،عکساش یادگاری براش بمونه

 

غم.غم.غم.

خدایا هوامونوداشته باش.