یادتونه ماجراهای محل کارمو ؟
چقدر اذیت شدم.
خلاصه بگم چون مرض دارم برای خودم مرورکنم:
من واسه اینکه اون زمان پولشو نیازداشتم وهمین طور بعدتولد دخترم خیلی افسرده بودم باهمکاری دوستم که مدیرمالی هلدینگ بودیه کارمالی سبک پاره وقت تومجموعشون پیداکردم .
البته بعد که رفتم دیدم خیلی مشکلات مالیاتی دارن که خوردخوردحل میکردم ولی بهم اونقدراهم فشارنمی اومد.تااینکه تومجموعه یکی ازدوستای قدیمی که توشرکت بغلی بود منو دیدوگفت بیاشرکت ما.اینجابرات کمه وپولش کمه .بیمه نداری و..
خلاصه ازاردیبهشت تاشهریوراصرارکردن(اون ومدیرعامل،که مدیرعاملم ازقدیم منومیشناخت) تامن راضی شدم و رفتم .وهمین طورکه تووبلاگمم نوشتم فهمیدم که زیرمجموعه یک شرکت بورسی شدن وحسابرسی مداوم ازسازمان حسابرسی دارن واصلانمیشه پاره وقت رفت اونجا.خلاصه کج دارومریزمیرفتیم تااینکه باردارشدم ورفتارمدیرعامل بامن خیلی بد شدوخیلی وقتا جواب سلامم نمیداد.وچندبارم باهم دعوای اساسی کردیم دودفعه اخراجم کردکه بازوربرای هدرنرفتن بیمه زایمان وبیکاریم برگشتم.نیرویی گرفتم که اونم زیرآب زن دراومدوخلاصه وقتی زایمان کردم هیچکی بهم تبریک نگفت.هدیه نداد.تودوماهگی بچه هم بهم گفتن برنگردجات نیروی متخصص !!گرفتیم.خلاصه این سابقه آخرین کار ما
دوماه پیش مدیرمالی هلدینگ،همون مادررستا ،یه وضعیت گذاشت توواتسپ که داییش فوت کرده .منم حوالی ساعت12زنگ زدم بهش که تسلیت بگم که جواب ندادو خودش ساعت 4ونیم بهم زنگ زد .تسلیت گفتم وتشکرکردوگفت یه چیزیم بگم.من الان چندروزیه که مدیرمالی همون شرکت شما شدم.خواستم بهت زودتربگم ولی نشد!خیلی ناراحت شدم.خو اگه داییش نمیمرد ومن زنگ نمیزدم اونم اصلابهم نمیگفت رفته جای من.
تازه ساعت12جوابمو نداده .چون جلوی اونا نمیخواسته بامن حرف بزنه.
بهش گفتم بااینکه پول اونجاخوبه ولی جو خیلی مسمومی داره وجداازاون حسابرسی مداوم دارن .توبادوتابچه کوچیک میتونی؟
چرابامن مشورت نکردی؟گفت که به پولش خیلی نیازداشته وحقوق جای قبلی چندماه بوده که معوق شده بوده.
حالاهی رودلم مونده که اون رفته جای من.اونم بی خبر.همسرمیگه تودوسال ونیمه ازاونجا اومدی بیرون ،اونجاکه جایگاه تونبودکه بگی اون رفته جام.ولی من میگم چرابودباید قبلش بهم میگفت.
راستی مدیرمالی قبلیم بی خبرترک کارکرده.ازاین نظردلم خنک شدولی ازاون نظرناراحت شدم.
یادش می افتم ناراحت میشم نمیدونم حق دارم یانه
من هم اگر بودم ناراحت میشدم چون اونطور که از کامنتها خوندم دوست بودین. میتونست حتی وقتی پیشنهاد رو قبول کرد وقطعی شد بگه نه اینکه دیگه بعد از کلی وقت خودتون تماس بگیرین...
مرسی دوستم که درکم میکنی،منم دلم سوخت.حالاکه من اونجابرنمیگشتم یه اطلاع فقط بهم میدادی
الهی عزیزم، حق داری ناراحت بشی
دلت شکسته بود که از اونجا اومدی بیرون و همین باعث میشه که الانم این حس رو داشته باشی
نمی دونم چرا ولی منم یه جوریم شد اصلا انگار برای منم اونجا هنوز جای تو بوده.
اما فدای سر خودت و اون همه زحمتی که کشیدی، بی لیاقت بودند که اون همه زحمت و مهارت تو رو ندیدن.
ایشالا یه کاری هزار برابر بهتر و سبکتر از اونجا به وقتش پیدا می کنی که کلا همشون حیگرشون کباب بشه
فدات شم.بله دلم شکسته .
ازدعای شما خودم خیلی دوست دارم کارکنم ولی الان اولویت اولم بچه هاشدن که کنارمن توخونه چقدرآروم وایمن شدن
نگران نباش عزیزم . برای کار مالی کسی که کار بلد باشه همیشه کار هست. شمام که توی کارای دارایی واردی راحت کار پیدا میکنی
فقط یعنی توی خونه موندن خیلی سخته؟؟ چون منم دارم به بارداری و بعدش خانه دار شدن فکر میکنم و گاهی ترس برم میداره که نکنه خیلی اذیت بشم. شما تجربه ت چی بود؟؟
ممنون.ایشالله
آره سخته مخصوصاکه سالهابیرون خونه کارکردیم.البته برای یکی دوسال تول انقدرکرفتاربچه داری هستی که متوجه نمیشی،وشماهم فاصله بچه هات بیشترمیشن ،رزاجان میره مدرسه.توخونه بادومی تنهایی اعصابت آروم ترمیمونه.من دوتا بچه باهم مگه میداشتم وسختم بودولی گذشت والان راضیم خداروشکر
راستی فاطمه جان الان چند سال سابقه بیمه داری؟؟
بااحتساب ۲.۵سال بیمه بیکاری ۱۸سال وانذی،اما وسطش ۲سال وخورده ای هم خویش فرما دارم فکرنکنم بتونم با۲۰سال بازنشست شم کمااینکه دیگه استراحت کردم خودم میخوام چندسالی کارکنم
یعنی الان این خانم دو تا بچه کوچیک داره ؟؟؟ شرایطش مثل شماست؟؟؟
بچه هاش ۵وسه سال ونیمه ان.خواهرش میادخونشون نگهشون میداره والبته پول میگیره
سلام ، دوست اگه هستید بهتر بود بهتون می گفت، اگر دوست نبودید و فقط همکار بودید حرف همسرتون درسته، معمولا از نفر قبلی اگه همو بشناسند یه رخصتی میگیرن
دوست هستیم.هعییی
از اون خانم ناراحت نباش اگر خیلی صمیمی نیستین. ولی در کل حق داری ناراحت باشی از اون شرکت و مدیراشو همکارات که اذیتت کردن. کلا میدونی منم با اینکه خودم استعفا دادم همیشه چشمم به محل کارم و کسی که جام اومده هست، حتی پروژهارو دنبال میکنم چی تموم سد چی شروع شد میخوام بگم طبیعی هنوز فکرت اونجاست. ولی همین که راضی شدن اخراجت کنن و بیمه بگیری هم موقعیت خوبی بوده که تونستی خونه بمونی و پیش بچه ها باشی(البته بیمه بیکاری حق کارمنده). هر موقع هم اراده کنی برمیگردی سر کار برای تخصص مالی و حسابداری همیشه کار هست تازه تو که کلی تجربه داری.
فدات شم دوست خوبم که انقدرمیفهمی
سلام فاطمه جان
نمى دونم چى بگم
اگر درست باهات رفتار کرده بودن. صد در صد شما الان این حس و نداشتى
شاید هم اون خانم وجدانش ناراحت بوده از اینکه جاى شما رفته ، روش نمیشده زنگ بزنه و همچین خبرى و بهت بگه
ان شالله تا یکى دوسال اینده که بامزه جان هم بزرگ تر شد یک کار خیلی خوب در یک محیط خیلی خیلی خوب تر قسمتت میشه عزیزم
ممنون دوست خوبم
شاید چون شوهرشم یه کارمندساده ست که درآمدچندانی نداره
ازدعای شما