تعطیلی

تعطیلات این هفته وهفته پیش سعی کردیم بچه هاروبیشتربیرون ببریم.مثلا یکشنبه پیش رفتیم کناردریا(برای باردوم),این بارخیلی بادمی اومد.وجمعیت هم کمتربودن.به علاوه اینکه این بارباماشین رفتیم وبرگشتیم(تاکسی),اولین باربودکه من تاکسی میگرفتم وگرونم نشد.۱۳درهم.

وسایل شن بازی هم برای دخترکوچولو برده بودم.سطل ماست و دوتا کفگیروملاقه پلاستیکی آشپزی خودمو.اینجاهاندیدم وسایل شن بازی بفروشن وگرنه براش میخریدم.


رستورانم رفتیم.برای دلخوشی دخترکوچولو.کی اف سی.حالاچرا؟چون اونجانوشابه بلندداره وچنین چیزایی(دخترکوچولومیگه)

این هفته هم رفتیم پاساژگردی وازاین خرپنج تومنیا ،چندباربچه هاروسوارکردیم.

هههه اسم باکلاسش چیه؟ازایناکه توش پول میندازی وتکون میخوره و آهنگ پخش میکنه وبچه خوشحال میشه.

کارهایی برای کسب درآمدکردیم که فکرکنم ایشالله به زودی یه ثمری ببینیم.

خبربد اینکه عمه همسرمیخوادبیادخونمون وحداقل دوهفته بمونه.درحالی که خانواده های خودمون گفتن حداقل سال اول نمیان که خودمونو کمی جمع وجورکنیم.حالا عمه میخوادبیاد.نه یه بارنه دوبار،چندبارگفته میخوام بیام خونتون .همسرهم گفت بیاید دیگه.نه رختخواب کافی داریم ونه ظرف وظروف کافی،نه خیلی چیزهای دیگه.فکراینکه دوهفته ،ناهاروشام وصبحونه برای عمه جان آماده کنم‌.البته الان نمیادحدوددوهفته دیگه احتمالا.

ماشین هم نداریم بگردونیمش.حسابی وحسابی هم اهل گردش وتفریح وخریده،دم برگشت به ایران ،حسابی درگیرمیشیم.

باید رک میگفتیم نیا،سال دیگه بیا ،ولی همسرمیگه شوهرش فوت کرده گناه داره.چی بگم‌.بلکه اومدوخوشم‌گذشت.



دیگه چی؟چندبارخریداشتباه کردم اینجا.مثل لبن نوشته روبطری،فکرکردم یعنی لبنیات.نگو یعنی دوغ.اون روزرفتم سه تا بطری کوچیک ازاین لبن ها.دوتا پرچرب،یکی هم باطعم توت فرنگی برای مدرسه دخترخریدم.فرداش که دخترم بردمدرسه نخورده پس آوردوگفت مامان این شیرا انقدموندن مزه دوغ گرفتن.یه کم اومدم بخورم انقدچرب وسفت بود اصلاازبطری نمی اومد.دیدم بله دوغ پرچربفکرنمیکردم دوغ بتونه اینقدر پرچرب باشه.اون یکی روبگودوغ با طعم توت فرنگی،اییییی انقدربدبودکه نگو.دوغ اول روباآب .نمک قاطی کردم،به جرات یه پارچ پر،دوغ بهمون داد.مابقیشم دورریختیم.

حالابلدنیستیدچرانوآوری میکنید؟


وای بازیاداومدن عمه افتادم.


کی آدمها انقدرعاقل میشن که باهم نجنگن؟آدمها رونکشن .من نمیگم فقط زن هاوبچه هارونکشن.مگه مردها حق زندگی ندارن؟هیچکی هیچکی رونکشه.حتی حیوان هاچنین کارهایی نمیکنن..به نظرم حتی شیطان هم اینطوری جنایت نمیکنه 

نظرات 6 + ارسال نظر
قورى جمعه 26 آبان 1402 ساعت 07:35 http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

سلام فاطمه جان خوبی
فقط اون خر پنج تومنى
مهموندارى سخته اما خوب شیرین هم هست
فقط خوب یکم زیاد مى مونه مهمونتون
مخصوصا ماشین ندارین اذیت میشین ،ولی تعارف نکنید باهاش خودش با تاکسى. بره بیرون
این هم یک تجربه هست ، انرژى مثبت به پاش اینور و اونور تا هم زود بگذره هم سخت نگذره

سلام چشم

لیلی یکشنبه 21 آبان 1402 ساعت 16:13 http://Leiligermany.blogsky.com

تصور زندگی نوپا با زنی مهمان برام سخته. آدم گیر چی بپزم و چی بخوره هست همه اش. اگر بیرون بخورید میگه ولخرجن اگه تو خونه بخوای بپزی پدرت درمیاد. تازه بعدش هم میره فامیل رو پر می کنه
نمیشه مادرهمسرت بهش بگه نرو

دقیقا همه ازاسرارمون ممکنه باخبربشن.اضافه کن داشتن بچه شیرخواررو.
مادرهمسرم تازه فهمیده خیلی ناراحته حالانمیدونم بهش چیزی بگه یانه
تازه عمه بارهااومده دوبی ابنطورنیست که حسرتشو داشته باشه

khatoon یکشنبه 21 آبان 1402 ساعت 14:15

کاملا درکتون میکنم
خودم اخیرا ۱۷ روز مهمان داشتم مصیبت بود شام و نهار درست کردن حالا امکانات و فضا هم نباشه مصیبت عظماست
ان شاءالله که عمه نمیاد

اره یادمه چقدراذیت شدید
ان شاالله خواهر

لیمو یکشنبه 21 آبان 1402 ساعت 11:11 https://lemonn.blogsky.com/

وای از کلمه خر پنج تومنی کلی خندیدم. تا حالا نشنیده بودم.
امیدوارم مهمون خوبی باشن و درک کنن که برای شما هم سخت نباشه. چه میشه گفت معمولا باید خودشون متوجه باشن دیگه.
+ چه سخت اما هیجان انگیزه کشف خوراکی های جدید

وا بین ما خیلی این کلمه معروف بود.
یعنی میشه عمه خواب نماشه ونیاددد؟
آره چه کشف شکست خورده ای بود ولی

مبینا یکشنبه 21 آبان 1402 ساعت 08:08

نگران نباشین .ببینه امکاناتتون ضعیفه فعلا .دفعه دیگه نمیاد .بلکم اینبارم زودتر بره . ولی به نظرم زندگی عادیتو یکن و خودتو تو زحمت ننداز که کلا توقع ایجاد بشه که همش بیان و ....
وقتی درک ندارن تقصیر خودشونه . راستی میاین ایران درس دختر تون چی میشه .عقب نمی مونه؟

میترسم توفامیل همه نقاط ضعفمونو پرکنه.البته عمه مهربونیه .درکل البته سه چهارباردیدمش.
مدارس اینجاحدودسه هفته تعطیلن.ایناهم چون کلاس اولین امتحان پایان ترم ندارن.یه هفته هم اونجوری تعطیلن.درکل حدود۱ماه

نجمه یکشنبه 21 آبان 1402 ساعت 05:17 https://najmaa.blogsky.com/

سلام عزیزم
خب اینطوری شما اذیتین که
حالا خونه برادر همسر نمیره؟
هیچ وقت با طعم توت فرنگی جز خود میوه ش ارتباط برقرار نکردم.حالا فک کن دووغ
الهی بگردم،بچه م چه خورده تو حالش

خیلی فکرکنم اذیت شیم،البته ایشالله که نشیم.نه برادرشوهرم رکه بااون راحت نیست.
توت فرنگی باشیرم باز خوبه،بادوغ آخهههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد