گزارش

اینترنت رووصل کردیم.یه قیمت مناسب ترپیداکردیم ووقتی برای حساب کتاب وگرفتن مودم رفتیم گفتن آخرماه،که یک ماه استفادتون پرشدبایدپولشو حساب کنیدکه خیلی حال داد.اگه میدونستیم زودترمیگرفتیم.

دیگه اینکه دخترکوچولوخیلی گریه میکنه یک هفته ای هست. گریه های جانسوز که چرااومدیم وبایدبرگردیم واینجابرای من زندانه،اینجامثل یه پنکیک بوگندو وسوختست!یابرای خودش شعرمیسازه ووقتی ازجلوی ماردمیشه میخونه که خدایانجاتم بده تابتونم پیش فامیلام برگردم. ،دیروز وپریروز حدودیک ساعتی گریه کردواقعادلم کباب شدمیخواستم فریادبزنم یه فریادبلندبلندازته دل.

همش میگه چرابایدتوایران زندگی نکنیم؟

دلم میخواد فریادبزنم وبهش بگم چرا .ولی نمیتونه تواین سن بفهمه ونمیخوام تصویرمنفی وتاریکی ازاونجاداشته باشه،خیلی براش سخته همش یاپارک بوده یاکلاس های مختلف یاخونه مادربزرگش ومحبت دیده حالااومده یه جای جدیدفوق العاده گرم ومرطوب.بین غریبه هابدون هیچ دوستی ،زبونشونو نمیفهمه وحالابایدمدرسه ی انگلیسی زبان هم بره.

فکرمیکنه مابی عقل بودیم که ازجای خوب به جای بداومدیم.

ماخسته بودیم ازشبه افغانستان شدن کشورمون.ازآینده تاریکی که برای بچه هامون میدیدم.ازآلودگی آب وهوا،ازعصبانیت وخشم مردممون.ازدزدهاوفقیرهایی که هرروزبیشترازقبل میشدن.ازمسمومیت خطرناک دخترهاتومدارس،ازمرگ های ناگهانی جوانان،ازناامیدی ها،ازخونه ی کوچیکی که باقیمت گزاف پول اجارشومیدادیم.ازهمه چی خسته بودیم.

ازاینکه دخترم اگه همه ی ۱۲سال تحصیلشم شاگرداول بشه وتودانشگاه هم رشته ی خوبی بخونه بازمعلوم نیست که یه آدم موفق توی کشوروشهرش بشه.

ولی اون دوست داره که برگرده وهرروزاینوباگریه های شدیدمیگه.


خدایابه اون وماصبرجمیل بده وبرامون گشایش خوبی بفرست.


چیزهای دیگه ای هم میخواستم بنویسم ولی بمونه بعد.


نظرات 3 + ارسال نظر
Khatoon جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 10:54 https://memories-engineer.blogsky.com/

ان شاءالله همه چی درست میشه ولی هیچ وقت راجع به وطنش بد نگید. بذارید ذهنیت خدبش رو نسبت به وطن نگه داره شاید یه روز دلش خواست برگرده

لیمو سه‌شنبه 10 مرداد 1402 ساعت 10:39 https://lemonn.blogsky.com/

آخی. من هنوزم برای مهاجرت اندازه دختر شما کوچولو و وابسته ام :((

لیلی دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت 17:12 http://Leiligermany.blogsky.com

چه سخته برای هر دوتون. تازه مدرسه هم که بره بدتر میشه. می تونی بهش بگی نامه بنویسیم براشون و تو نقاشی بکش. و یا براشون ویس بذاریم و تعریف کنیم از چیزای جدیدی که دیدیم. و یا وعده دیدار بدی و این که چی براشون کادو ببریم

همش میگه مااینجاغریبیم این واژه غریب روهی به کارمیبره آدم دلش آتیش میگیره.البته بعداومدن اینترنت ودیدن برنامه ازیوتیوب بهترشده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد