فکرکنم تقریباهمه فکرمیکنن بچه هاشون بهترین بچه هان.زیباترین.نازترین،باهوش ترین.
خوب شایدماهم ازاین قاعده مستثنی نبودیم.البته باورکنیدبازخورد دیگرانم تواین تصورموثربود.مثلا روزهایی که دخترکوچولو کلاس سفال داشت ومادرهاومادربزرگ دوقلوهامیدونستن که من این یه ساعت روپشت کلاس میشینم،بادیدن اومدن کالسکه ما،بدوبدوبه سمت مامیاومدن وسبقت میگرفتن توبیرون آوردن نی نی(نی نی دختره خانوم مهندس)ازکالسکه وبغل کردن وقلقلک دادنش و..نی نی هم باهمه خوش خندگی میکرد و ماهم خوشحال که چقدرمحبوبیم وچه تخم دوزرده ای کرده ایم.
تااینکه دخترکوچولو عفونت چشمی گرفت ،البته الان فهمیدم که این ویروس که نه عفونت باکتریایی،امسال بین بچه هاشایع شده .
خلاصه علی رغم اینکه دکترگفته بود دوره انتقالش۴۸ساعته ولی بعدیک هفته مراقبت وتمیزکردن مداوم ومقاومت دختربرای مصرف نکردن قطره انتی بیوتیک،تازه به چشم راست زد وبعدچندروزبه نی نی هم انتقال داد.
یکشنبه،روز اولی بودکه نی نی چشمش کمی عفونت کرده بودکه خوشبختانه اون ،خفیف ترگرفت.وقتی واردشدم،یکی ازدوقلوهاکه معمولا توراهرو درحال تردده نی نی رودیدوخواست نازکنه که گفتم عفونت چشمی داره بهش دست نزنی بهتره.
اقامااینوگفتیم بچه اصلاغیب شد،کلارفت توکلاسش نشست.
مادربزرگ گفت ماجراچیه که گفتم یه عفونت چشمی بین بچه هاست گفتم یه وقت نوه تون نگیره هرچندتوتماس خیلی نزدیک صورت به صورت منتقل میشه.
مادربزرگ رفت روصندلی دورترنشست،چنددقیقه گذشت خواستم برم ثبت نام مهددخترروبرای ماه خردادتمدیدکنم.معمولا نی نی روکنارصندلی هاپیش مادربزرگ میذاشتم که اون روزهم این کاروکردم وقتی بعدچنددقیقه برگشتم دیدم مادربزرگ رفته تکیه به دیوارنشسته و باصندلی های خالی یه مانع بین خودش وکالسکه نی نی درست کرده درواقع سپردفاعی درست کرده که نکنه ازنی نی عفونت بگیره.فکرکننن.
انقدر دلم شکست.آدم انقدرجون دوست؟چنددقیقه بعد یکی ازمادرهای جدیداومدوگفت اگه اجازه بدید بچتونو یه کم بغل ونازکنم که اجازه دادیم.مادربزرگ باخنده گفت مادرش گفته کسی بهش نزدیک نشه که مریضیشونگیره.گفتم بچه هاروگفتم حاج خانوم ،این مریضی اگه به بزرگ ترهامنتقل میشدکه تاحالامن وپدرشونم گرفته بودیم.
حالامادربزرگ تاحالاچندبارعکس وفیلم یادگاری ازنی نی گرفته وتازه وقتی دنبال پرستاربودم میگفت کاش من میتونستم بیام.میگم مادربزرگ ولی پیرنیست ها،تازه۵۳ساله شده.
چی بگم
بدم نشد
یه کم ماازتوهم فرزندپرفکت داشتن دراومدیم
احتمالا خانم بهش بر خورده
استکان هم ٤ سالش بود این مریضى و گرفت ، چه مکافاتى بود موقع قطره ریختن
وا بااون سپردفاعی که درست کرده بازم بهش برخورده؟
ای وای دختربزرگه که اصلانمیذاره آنتی بیوتیک چهاربارسرجمع شایداونم بادعوا و..ریختیم همش باآب مقطروچایی میشورم براش.البته زنگ زدم دکترگفت اگه آنتیبیوتیک نمیذاره چایی بریز.ولی نی نی که آنتی بیوتیکم میریزم بازهنوزکامل خوب نشده انگاربایددوره درمانش کامل شه.یادمه دخترکوچولویه بارتونوزادی گرفت دوروزه خوب شد
نی نی جانمون هنوز هم پرفکت فاطمه خانوم
این که اون خانوم اون رفتار رو کرد تقصیر نی نی جان ما نیست
نی نی جان طفلکی
ممنون عزیزم ازدلداریتامیدوارم اینطورباشه
چقدر کوته اندیشند بعضیا؟
البته خب تقصیری هم شاید نداشته باشند به خاطر بیماری کرونا الان ملت خیلی ترسیده شدند ولی بازم دلیل این رفتار نمیشه
راست میگیدمادربزرگ توکروناچندتاعزیزازدست داده شایداونم موثربوده
سلام
پسر منم،قبل کرونا بود،بیماری دست پا دهان گرفت.دکتر گفت شاید خودت بهش داده باشی،چون بزرگترها خیلی خفیف میگیرن،از اون ببعد من با کسی دست ندادم و اجازه نمی دادم ،غریبه ای به بچه دست بزنه.ای حرصم میگرفت همکارم باهام دست میداد بعد که سر نهار می نشستیم،می گفت گلو درد دارم.
حالا خوبه نی نی خانم،کوچولوئه و متوجه نمی شه.وگرنه غصه می خورد
تازه شما لطف کردین و گفتین.
ممنون ازنظرت عزیزم.هههه چطورمتوجه نمیشدکه شمامعذبی.
چرانی نی متوجه شدوبه مادربزرگ باناراحتی نگاه میکرد.حالاشایدنفهیدچی شده ولی فهمیدکه ازش دوری میکنن.طفلی بچم
هر وقت بچه هات رو با هم میبری بیرون،وقتی که برگشتی خونه حتما اسفند دود بکن.یه مقدار خیلی مختصری هم هر وقت تونستی صدقه بده.
این قدر بچه کوچیک کم شده و نازایی ها زیاد شده و آدمهای مجرد که ازدواج نکردن زیاد شده که مردم خیلی حسود شدن به خانواده های بچه دار،خصوصا حالا مثل تو قندعسل هم باشن بچه هاشون.
مراقب بچه هات باش،درد و بلا ازشون دور باشه.
ممنون آقای تراویس،چه خوب که اینطوری پیغام گذاشتید