این قسمت:جشنواره ی غذا

سلام.

بچه دارهاشایدکارتون آنی ومانی رودیده باشن یه کارتون ایرانی که درموردیه خانواده خرگوشه وخوش ساختم هست.باباومامان خرگوشه ودوتا خرگوش کوچولوبه اسم آنی ومانی.  وخونشونم سریه تپه سبزمرتفع وخالیه.

تویکی ازقسمتهاش میرن جشنواره غذا.اوه چه جشنواره ای ،همه نوع غذایی توش هست.بیرون فضای جشنواره هم بستنی اسکوپی میدن.دخترکوچولو ازخیلی وقت پیش اونو دیده بود ومیگفت منوببرجشنواره غذا.خودمم خیلی دوست داشتم یه روزجشنواره غذابرم.دیدم که توپارک ها میذارن گاهی یادرمدارس.زمان ماکه تومدارس فقط داشتن یانداشتن سیبیل یازیرابروبررسی میشد نه گذاشتن جشنواره غذاوغیره.

خلاصه هی بگرد وبگرد بالاخره دیدم یه خانه فرهنگی تقریبانزدیک خونمون جشنواره غذاگذاشته.ماهم تاحالااون خانه فرهنگ نرفته بودیم.یه روزهمسرنی نی رونگه داشت ومن ودخترشال وکلاه کردیم وبااسنپ رفتیم جشنوارهههه.آخه توکارتونه خیلی باشکوه میگن:جشنواره ی ی ی غذاا 

خلاصه خانه فرهنگومیگی ،اندازه کف دست.یه ساختمون کوچولو چندطبقه بدون حیاطی چیزی.برخلاف خانه ی فرهنگ های اطرافمون.هرطبقه روواردمیشدی میگفتن چه کارداریدمیگفتیم برای جشنواره اومدیم میگفتن بریدبالاتر.خلاصه رسیدیم


خخخخ کلا شش نوع غذارومیزبودباپنج تاخانوم.همه تویه اتاق کوچولوجمع شده بودن.همه هم شرکت کننده بودن بجزماکه رفته بودیم بخوریم.

دلمه کوچولو ویه چیزی مثل شیرینی که گفتن پیش غذاست.سوپ جو.آش رشته.لوبیاپلو.هویج پلو.بایه شیرینی که شیرین نبود.خلاصه داوراومد وگفت من احساس یانگوم بودن دارم وازهمه غذاهاچشیدوگفت همه خوشمزن ولی آش برندست.ولی ازاونجاکه ۶تاکادوهم تهیه کرده بودن به همه کادوداد وچون نفرششم نیومده بودوفقط غذافرستاده بود به من گفت شمابیاکادوروبگیرمثلا نفرششمی،من عکسای سایتم تکمیل شه..منم خیلی پیروزمندانه کادوروگرفتم(که البته بهشون بعدش پس دادم).

بعدبه غذاهاحمله کردیم.دخترکوچولومیگفت مامان نبایدخیلی میزش بزرگ ترباشه؟نبایدجاش بیشترباشه که گفتم همینه دیگه دخترم.خلاصه بگم که ولی غذاهاشون خیلی خوشمزه بود.مخصوصا لوبیاپلو وسوپ جو.بعضیاواقعاچه دستپختی دارن.دخترکوچولوبااجازه ازحضارهمه ی لوبیاپلوی باقیمانده روخورد وبهم میگفت خوب مامان توهم همین طوری درست کن(شرمندگی مادرازدستپخت خود).تازه فقط لوبیاسبزبود ورب وبرنج وکمی آبلیمو انگارزده بود.گوشتی چیزیم نداشت ولی خیلی خوشمزه بود.


خلاصه خوشحال وشادان دوباره اسنپ گرفتیم وبرگشتیم.یه ظرف آشم بازدادن دستمون بیایم.

تجربه جدیدی بود.


پست مخصوص روزه داران محترم بود


بایدکاری برای شادترشدنم بکنم.غم هادارن منوفرامیگیرن دوباره



نظرات 5 + ارسال نظر
هانیه سه‌شنبه 29 فروردین 1402 ساعت 17:16

سلام..
عزیزززم. چقدر خوب کردی رفتی واسه دل بچه ات ...دخترت خیلی بامزه است اون صحنه لوبیا پلو خوردنش رو تصور کردم

کلاکم غذاست ولی اون غذاروخیلی دوست داشت.ممنونم

ویرگول دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 21:25 http://Haroz.blogsky.com

الهی بگردم بچه ام ناامید شده از کوچیکی جشنواره
واقعا آفرین بهت که بردیش، خیلی کار خوبی کردی
جایزه هم مبارکت باشه هر چند پس دادیش

ممنون عزیزم.آره انتظارداشتیم خیلی باشکوه باشه

khatoon دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 19:54 https://memories-engineer.blogsky.com/

این جشنواره های غذا هر چه قدر هم کوچیک و مختصر باشند بازم خوشمزه اند

بله دقیقا

سما دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 11:15

چه بامزه نوشتی ...
منم جشنواره غذا دوس. من رشتم تو میدون شهرداری رشت اکثرا به مناسبتای مختلف جشنواره غذاس.مخصوصا قبل کرونا خیلی برگذار میشد من و دخترمو شوهرم هم پایه ثابت بودیم.البته اونجا پولیه یه کیسه پول باید ببری از همه چی تست کنی ولی خیلی خوب و خوشمزه ان معمولا

وای چه سعادتی ،راه به راه جشنواره غذا.فکرمیکردم درحدتست مجانی بدن غذاهارو،نمیدن؟
توتهرانم انگارخیابان سی تیر،شب هادکه های غذافروشی میان که خیلی خوب وخوشمزن والبته فروشی،ولی نشده که مابریم‌من همیشه یاحامله ام یابچه دارنمیشه برم خخخخ

لیمو دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 10:49

انقدر خوشمزه تعریف کردی که دلم خواست!

الهی،توهم یه جشنواره واسه خودت پیداکن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد