۲۰ام خرداد

خداروشکرکه آغازهفته سی وششم روهم دیدم.درحالی که ساکم آمادست وحتی شناسنامم روهم توش گذاشتم.قلقلی شدم وای خداازدیدن تصویرخودم توآینه وحشت میکنم ولی بازمیگم بدنم میزبان یکی ازبندگان بیگناه خداشده واشکالی نداره که من داغون شدم.دیگه این عمربی ارزش که۴۰سالش گذشته چیه که چک وچونه ظواهرروبراش بزنم کاش که توشه ای جمع کنم که این خودش شایدتوشه ای باشه.

البته بگم برنامه شدید ورزش بعدزایمان دارم اگه خدابخواد..این روزهادعامیکنم که خداتوفیق بده وخودم بچه هاموبزرگ کنم نه هیچ کس دیگه ای .من وپدرشون باتربیت صحیح.من مثل مادرم نباشم قوی وتواناباشم.به خاطربچه هام بجنگم به خاطربچه هام تلاش کنم.به اوناحس ارزشمندی وتوانایی وزیبایی بدم.مادرم حتی یه باربهم نگفت توزیبایی درحالی که بودم.همش فکرمیکردم دربهترین حالت.. شاید..متوسط باشم.نه اینکه بازیباییم بخوام بتازونم ولی حداقل اعتمادبه نفسی میگرفتم.

یک دفه نگفت توانایی درحالی که عضواستعدادهای درخشان بودم..ولی واقعاهیچ حمایتی ازاون نمیگرفتم.حالاکه نزدیک چهل سالمه میفهمم اگه پدرومادرت قوی بودن پیشرفت میکنی اگه نه همونایی که به دست آوردی روهم ازدست میدی.

مثلاهمین دیروزازم گله کردکه تواین هفته نرفتم بهش سربزنم درحالی که من پابه ماهم واون بایدبیادبهم سربزنه.دکتربهم گفته هرروزمنتظرتولدبچه باش وتامیتونی فعالیتی نکن.خلاصه که دلم گرفته ازاین همه پرتوقعیش ازهمه ،ازاول جوونیش تاحالا..

بگذریم ..بماندکه من هم باردارم ودل نازک

ازسرکاربگم که هنوزمیرم.این هفته هفته آخرمه.خداکنه بتونم تاآخرشوبرم.بعداون ۱۲روزمرخصی استعلاجی موردتاییدبیمه دارم.بعدم که زایمان.هنوزم برام باورش سخته که به روزنوشته شده روکاغذمیرسم یانه.دکترگفت اگه الانانی نی به دنیا بیاد باتوجه به اینکه دختراولت علی رغم تولدزودهنگام، تودستگاه نرفته وتوهم آمپول بتامتازون زدی بااحتمال بالانیازبه دستگاه نداره ولی ازاونجاکه توبیمارستان خصوصی میری شایدبرای تامین هزینه هاشون ،حداقل ۱ روزبچه روتودستگاه ببرن

توروحشون اگه ببرن.من که تابشه نمیذارم.

راستش دیگه خم وراست شدنم برام ممنوع شده وتقریبا انجامش نمیدم.ولی سرکارکمتردرکم میکنن.حتی یه مادرهم توبخش مانیست یادخترازدواج نکرده سن بالا یا زن بدون بچه..شایداین نمادی ازبخشی ازجامعمون باشه..به خاطراین دردهای من و نیازم به مرخصی وکمترکارکردن اصلاگاهی براشون عجیبه.

چهارشنبه بامدیررفتیم اداره مالیات کارمون راه نیفتاد.یعنی اون طورکه میخواستیم،رفتیم پیش معاون کل.بازداشت چک وچونه میزد که بایدهمین رقم مالیات روبدید که من یهوقاطی کردم گفتم ای بابا هی حرف خودتونومیزنید یعنی چه ؟من پرداخت نمیکنم.میگم ناحقه.بلندشدم .یه کم باچشمای خیره نگام کردوبعدگفت باشه ده درصددیگه کم میکنم.منم نیشم بازشد وبالبخندتشکرکردم واومدم بیرون.

بله گاهی سرطرف دادبزنید تاحالیش بشه.باشدکه مدیرنادون من قدربدونه.

هنوزم نیرویی برای این ۹ماه برای  جایگزینیم پیدانکردن ومنم دیگه بی خیال شدم مشکل خودشونه.حتی بایک خانوم صحبت کردن که کلا۸سال سابقه داشت ودقیقا راضی شدن دوبرابرمن بهش بدن ولی اونم بعد۱هفته پیام داد نمیام.آی دلم خنک شد.آی


نظرکه نمیذارید حداقل دعاکنید برای آ رامش این ایامم.


راستی سریال" همسرمسافرزمان "روتوفیلیمومیبینم به نظرم قشنگه.ببینید.البته گاهابرام خیلی گریه داره نمیدونم واقعاگریه داره یااثرهورمون های بارداریه.


نظرات 10 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 24 خرداد 1401 ساعت 10:58

سلام
صرفا اومدم بگم این سریالی که گفتین رو من ندیدم ولی کتابش رو من شنیدم گریه داره :(

سلام پس کتاب صوتیشم هست.من دنبال کتاب کاغذیش بودم.پس واقعا گریه داره من توهم نزدم

زینب سه‌شنبه 24 خرداد 1401 ساعت 02:53

سلام عزیزم شغلتون چیه شاید من تونستم جات بیام بیکارم ولی زبر و زرنگم

ان شالله نی نیت سالم به دنیا بیاد

مدیرمالی یه شرکت بورسی هستم.ازنوشته هام معلوم نیست شغلم؟

هدا دوشنبه 23 خرداد 1401 ساعت 07:52

به سلامتی و دل خوش♥️

ممنون..ان شاالله..

حمیده یکشنبه 22 خرداد 1401 ساعت 18:24 http://Www.tast-good.blogfa.com

سلام
انشالله صحیح و سالم نی نی به دنیا بیاد و این روزها رو خودم کشیدم و یادش می افتم.
انشالله برم حرم دعات می کنم.
شما هم برا من دعا کن

ممنونم عزیزم ازلطفتون...ان شاالله دعامیکنم

ویرگول شنبه 21 خرداد 1401 ساعت 22:31 http://Haroz.blogsky.com

مطمئنم مامان خیلی عالی هستی برای فرشته کوچولو و روز به روز هم بهتر می شی با اومدن فسقلی جان.
بچه ها قبل از هر چیزی به یه مامان خوشحال و شاد و سرحال نیاز دارن.
اون جمله ات "نظرکه نمیذارید حداقل دعاکنید برای آ رامش این ایامم." منو کشت نظر که نمی زارید؟؟؟؟ عزیزمممممم البته که حق داری و من ازت عذر می خوام برای نظر نزاشتنام
الهی که به سلامتی و در آرامش زایمان می کنی و هر دوتون به سلامتی این قسمت رو هم پشت سر می زارید‌. مواظب خودت باش و زود زود بنویس

سلام عزیزم خوبی شما؟ان شاالله اینطورباشه که میگی..
خواهرمیانگین بازدیدروزانه وبلاگم حدود۱۵۰نفره..
ازدعای شما.امیدوارم..

سمانه شنبه 21 خرداد 1401 ساعت 10:04 https://weronika.blogsky.com/

انشالله ب سلامتی زایمان کنی
برای من هم خیلی دعا کنید
راجع ب پدر و مادرها مون هم همه امون شرایط مشابهی داریم
منم امیدوارم که ما شرایط بهتری رو برای بچه ها مون ایجاد کنیم

ممنون عزیزم ازدعای شما.حتما..

هانیه شنبه 21 خرداد 1401 ساعت 02:12

سلام عزیزم.. انشالله به سلامتی نی نی گلت رو بغل کنی.. دیگه این فکر وخیالهات به خیر تموم بشه..
اون مامور مالیاته دیده این خانوم بارداره الان خونش می افته گردنم..تخفیف داده

ممنون عزیزم ان شاالله...آره بعیدم نیست

مامان فرشته ها شنبه 21 خرداد 1401 ساعت 01:50

انشاالله فرشته خوشگلت در بهترین زمان ممکن در اغوش میگیری اگه یادت بود ما رو‌هم دعا کن منم تا دوهفته قبل زایمان سرکار بودم یعنی ۳۸هفته

ان شاالله...حتما..وای شمابیشترازمنم بودی آفرین

لیلی جمعه 20 خرداد 1401 ساعت 16:53 http://Leiligermany.blogsky.com

مامان شما برعکس مامان منه که از بچگی دائم تعریفم رو می کرد و واقعا هم تاثیر داشت.از بس مامانم مثبت بین بود منم الان تلاش می کنم خوبی های دیگران رو ببینم و بگم
ان شالله این سختی های آخر به سلامتی و شادی ختم بشه با یک غنچه ی زیبا

خوش به حال شما.واقعا نعمتیه.ان شاالله..

Sra جمعه 20 خرداد 1401 ساعت 13:51

بهترین رو برات ارزو میکنم عزیزم. با سلامتی نینی خوشگلت رو بغل بگیری. ❤️

ممنون عزیزم ازدعای شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد