ساعت 9صبحه ودیشب همگی تونستیم بعد چندشب زود وخوب بخوابیم والان خواب آلودنیستم.
بااینکه امروز نوبت من بوددختروببرم مدرسه(یک روزدرهفته،صبحهامن میبرمش).
وزودترپاشدم وزدیم بیرون.توراه باهم آوازمیخونیم،زیر درخت توتی بودش یه عنکبوتی،یا بازتلفن زنگ میزنه توگوشم آهنگ میزنه.یابایدقصه بگم.خدایا کی میشه ازدست این قصه گویی راحت شم.
دوهفته پیش بازیه دیدارباروانشناس مدعو مدرسه داشتیم که الان بیش ازدوهفتست دارم قصه آقای روانشناس وخانوادش رومیگم،اینکه اومدم خونه وگفتم آقای روانشناس سه تا دخترداره ودخترم فهمیدودیگه ول نکرد.ماجرای مدرسه رفتنا،مهدرفتنا،واکسن زدنا،مادربزرگ بچه ها،چطورخونشونو تمیزمیکنن؟چندروزیه بارحمام میرن؟کدومشون بیشترکارمیکنه؟مامانشون سرکارمیره یانه؟اوه اگه زندگینامه خیالی کامل آقای روانشناس رومیخواید بیاید پیش من
امروز البته باماشین رفتیم .لامصب چه سرده،سردباباد برفی
امروز درمورد تصمیم به حموم نرفتن مادرآقای روانشناس بود.چون توقصه دیروز گفتم که عادت داشته روزی دوبارحموم بره وهمه بهش گفتن زیاده .دیگه تصمیم گرفته حموم نره تابوی گربه مرده بگیره،حالاچرا؟معلوم نیست
ولی جداازخوشیا که ایشالله قسمت همه بچه دوستا بشه،دوباره چندروزه درگیرمریضی دوتاشونم.مخصوصا بامزه که هربارشدید مریض میشه،واصلا طاقت مریضی نداره ودیروزم که آب ریزش داشت دادمیزد منو ببرید خانوم دوتور(دکتر)خوبم کنه.خیلی هم لپشو میگرفت ومیگفت دردمیکنه.فکرکنم دندونای عقبیش دارن درمیان.خلاصه که دوسه روزه خیلی اذیتم.ازاون ورهروقت بچه هامریض میشن همسرمیگه منم مریضم.یعنی منم که مریض بشم اون میگه اتفاقا منم مریضم.اغلب واقعی هم هست.
دیگه چی؟دیشب همت کردم که پاشم ونون خامه ای که درس هفته پیشمون بود رودرست کنم.چقدرم من ودختر زحمت کشیدیم.ولی نگو دستورپخت غلط بوده به جای نصف قاشق چای خوری نمک،باید یه ریزه نمک بریزیم.هیچی دیگه بعدحدود یک ساعت ونیم ،یه نون خامه ای شورتحویل گرفتیم.حالابماندکه پف زیادیم نکردکه بعدمن دوباره جزوموخوندم دیدم یه سری اشتباهات کردم.ولی خیلی بوی نون خامه ای واقعی میداد.
حالاامروزمیخوام تادختروهمسرنیستن بازیه تستی بزنم ایشالله که بادکنن نون خامه ای ها.بشه توشون خامه ریخت.دیشب که خامه هاروریختیم روشون خخخخ دخترهم ۲۰تومن دستمزدهمکاری گرفت.
دیگه چی؟دیروزبابت مریضی بامزه زنگ زدم مادرم سرظهربیاد،نگهش داره که من توسرمانبرمش بیرون دنبال دخترکوچولو.اومددستش دردنکنه.دم رفتن بهش گفتم فرداهم میای یامن بیام؟که سکوت کرد
نظم زندگیش ومعاشرتش بادوستاش به هم میریزه!!
البته دیگه ازش انتظاریم نیست،بدوخوب چهارتا بچه بزرگکرده باشوهری که یاجبهه بوده یانبوده.دیگه اعصابش نمیکشه .مضاف براینکه ازاولشم ازمسئولیت وکاراضافه فراری بود.
سلام فاطمه جان
ان شالله دفعه بعد بهتر و عالی تر درست میکنى
دستمزد کمکیت کمه ها
فقط قصه هاى دنباله دارت
به به کد بانو خانم
مریضى هى خودش واگیر داره هم حسش
سلام عزیزم.بله الان به اونجارسیدیم که مادربزرگشون هوس بچه بودن دوباره کرده ویواشکی وسایل بچگونه واسه خودش میخره.مثل تل خرگوشی،اردک پلاستیکی برای وان حمام وشامپو بچه خرسی
بذارکم کم پول بگیره بفهمه به سختی پول درمیاد خواهر.البته زیاد اهل ریخت وپاش وخریدم نیست مگه تخم مرغ شانسی جلوچشمش بیاد
سلام، ببین خیلی خوب شد اینو نوشتی ، چون من و پسرم هم سرما میخوریم فوری همسرم میگه منم از دیروز حس سرما خوردگی دارم ،
احساس کردم درد مشترکه پس! نون خامه ای اگه یه کم خوش نمک بود شاید اگه توش رو با یه چیزی مثل فندق و شکلات پر می کردی ترکیب مزه اش جالب میشد.
موفق و سلامت باشی
سلام
من دردمشترکم مرافریادکن
افرین خانوم کدبانو.آخه بامزه به کاکائو حساسیت داره.درکناراینکه اصلا به ذهنمم نرسید.یه پنسه نمک بایدمیریختم.بعدیاخوب شدشکرخدا
اتفاقا ما هم همین وضع را داریم. یعنی محاله من مریض بشم و همسر هم یه چیزیش نشه که معمولاد سردرد میگرنش عود میکنه

بهش میگم آخه چرا تا من مریض میشم تو هم باید مریض بشی ؟؟؟؟
والا بقیه دوستامم همینو میگن.چرااینطوریه آخه؟پس ما تومریضی هم نبایدیه استراحت داشته باشیم؟