سلام

نمیدونم چی بگم..شماره های تلگرام وواتسپو بالاپایین میکنم‌.شماره های زیادی نیستن ولی خوب اغلب به روزمیشه عکساشون.یاداون دیالوگ فیلم اتاق(room)می افتم که دختره نجات پیداکرده وتوبیمارستانه و عکس دوستای دبیرستانشو میبینه وخودشو دربینشون ومیگه اونا دارن چه کارمیکنن؟درسته هیچ‌کاری،چون اتفاق اصلی برای من افتاده.

هعییی .بعدمیگم حتما درظرفیت من بوده که این اتفاق ناگهانی،مهاجرت،برام افتاده.اوف زندگی همینه.

حالااگه اتفاقی برام مثلاسرطان اتفاق می افتادچی بایدمیگفتم؟بازم خداروشکر.

اما دست تنهاشدم.تنهایی بچه داری،دیروز بامزه اولین باررفت یه اتاق بازی کوچولو تویه مرکزخرید وبرای اولین باربادوسه تابچه بازی کرد وعروسک های اونجاروبامحبت بغل کرد.برای بچه هاباذوق دست تکون میدادومیگفت نانا،


اگه ایران بودیم تاحالاپونصدبارخانه بازی درست وحسابی وپارک و..برده بودمش.اینجامحیط بازیش اندازه یه اتاق کوچیکم نبود.

حالافکرنکنیدخیلی افسرده حال یه جانشستمااا.نه ازخونه که بیرون میام همین طوری چپ وراست سلام علیکو و های و..میکنم ومیرم.توایران بامغازه دارااین روابطو نداشتم.ازبعضیا خریدکردم وبعضیا به خاطربامزه باهام سلام علیک میکنن چون جلومیان ونازش میکنن واونم براشون هی دست تکون میده.

مساله ام هم اینه که بگم سلام یابگم های .چون مااول هی انگلیسی حرف میزدیم بعددیدیم انگارعربی وسلام علیک معمولی متداول تره.

یه روزم تولابی بودم ویه خانوم باپوشیه ایستاده بوداتفاقانگام به پیرهنش بودکه انقدبلندبود زمینوجاروکرده بودوداشتم فکرمیکردم که لباسش چه خاکی شده که گفت های وگفتم سلام وبامن واردآسانسورشد واتفاقادیدم عه همسایه روبرویی بوده.خوب میدونستم روبرویی پوشیه میزنه ولی من چطوربشناسمش بااون پوشیه.خلاصه که اونم انگلیسیش قوی نبودولی دوست داشت حرف بزنه چون پابه پامیکرد دم واحدشون ومنم همین طور.تازه زبونشم میگرفت وسین شم میزد انقدبانمک.

یه پسراندازه دخترمن ویه دخترکوچولو داره.ازش پرسیدم پسرشو اینجامدرسه میبره؟گفت نه دخترمواینجامهدکودک میفرستم.فهمیدم اون دخترکوچولو اندازه بامزه خانوم ما، که صبح زود دم ساختمون یه خانومه اومدگرفتش  وبردش،دخترش بوده.

خوب کارت چیه توخونه؟وایستابچه  روخودت نگه داردیگه.بچه زیردوسال بود.ساعت۸اومدن بردنش.

خلاصه باهمون چندجمله خانوم بدی به نظرنیومدولی حال نمیکنم بااین پوشیه زده ها.شوهرشم چندباردیدم خیلی جدی بوده.

تورستوران هاهم هستن.آروم آروم قاشق رومیبرن زیرپوشیشون یه کمی غذامیخورن.حتی نوشیدنی روزیرپوشیه میخورن به سختی.

حالاایشالله که شوهراتون قدردان باشن.

گاهی عینک طبی فیکم‌میزنن که چشاشونم دیده نشه.

نظرات 3 + ارسال نظر
لیمو یکشنبه 14 آبان 1402 ساعت 10:54 https://lemonn.blogsky.com

عینک دیگه واقعا اضافه کاریه

اونم طبی،ازکجامیارن؟

نجمه چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت 06:32 https://najmaa.blogsky.com/

سلام قشنگم
یه بار چند سال پیش قبل اینکه این همه عرب بیان ایران،تو تجریش دو تا پوشیه ای این مدلی دیدیم،دقیقا تو رستوران
ببین فضا اینطوری بود، همه اونو نگاه میکردن چطوری غذا میخوره
شوهراشونم با چشاشون زن بقیه رو میخوردن

من به این نتیجه رسیدم بعضی اززنهاشون خودشونم طالب ابن نوع حجابن

مهشید سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 07:21

سلام عزیزم
من خیلی وقته می خونمتون از وقتی بچه دومتون را باردار بودید‌. خیلی تصمیم خوبی گرفتید مهاجرت کردید. شک نکنید. واقعیت من تقریبا همسن شما هستم و یک دختر ۱۵ ساله دارم و چون دیر اقدام کردم نمره زبان بالا می خوام که بتونم مهاجرت کنم. که با چند بار تلاش نتونستم بگیرم رشته ام هم فنیه ولی دیگه نشد نمره بگیرم و فقط هزینه بود برام. علت اصلیم هم دخترمه . پول نداریم که از طریق سرمایه گذاری بریم. حالا دیگه فقط حواسم به دخترمه و چند ساله دارم از جنبه های مختلف تقویتش می کنم خودش بعد لیسانس یا دیپلم بره. دلیل این مطالبی که نوشتم این بود که بگم شما سختی‌ها را پذیرفتید به خاطر گل دختراتون و آفرین به شما. اونها زودتر از شما اخت میشوند مثلا الان دختر بزرگتون چقدر عالی ماشاءالله تو مدرسه پیشرفت داشته یا دختر کوچیکتون هزار الله و اکبر روابط اجتماعی عالی داره و تو خانه بازی زود رابطه برقرار کرده الهی. سر ششماه نشده شما هم یک گروه بزرگ دوستی پیدا می کنید به امید حق و روی روال نیافتید. تحمل کنید. برای منم دعا کنید بتونم پول جمع کنم دخترمو بفرستم تا بتونه آزادانه زندگی کنه خیلی دلم براش میسوزه کلی استعداد داره الان دو تا زبان خارجی بلده و پیانو میزنه ولی باید اینجا بسوزه. مراقب خودتون باشید.

سلام عزیزم شایدخیری درش بوده که نرفتید.راستش مهاجرت خیلی سخته.من به شخصه ادم مهاجرت کردن نبودم وشدیداایرانو دوست دارم.تووبلاگمم نوشتم علت اصلیش وقایع پارسال ومسمومیت مدارس بودکه برای دخترم ترسیدم.همه اتفاقات بالاکه گفتی ایشالاکه بیفته ولی من توایران خیلی شادوموفق تربودم.شما ودخترتونم که مهاجرت کنیدهمینه.بایدیه راه دیگه پیداکرد.بایدایران کشوربهتری برای زندگی بشه نه اینکه دسته دسته ازش کوچ کنیم. واینم بگم رسانه هاهم تومهاجرت ایرانیاخیلی موثرن.ازتاثیررسانه نبایدغافل شد
ولی ممنون که اینقدرمهربون ودلسوزید ونظرهم گذاشتید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد