روز هفتم

سلام.

روزهفتم ماه مبارکه ومن تاحالا ۵روز روتونستم روزه بگیرم.درساعات پایانی روز چهارم،اخلاق گندداشت پدیدارمیشد که باروزه خوری روز پنجم،مهارش کردم.

معدم هم خیلی اذیت شده.گه گاه قرصهایی ازهمسرمیگیرم ومیندازم بالا.مثل این پیرزن بی سوادا که اسم داروهارونمیدونن وهمینطوری قرص سفید وصورتی واینامیخورن.

دیروز روزه بودم وامروز خوردم‌.هم باید پیاده دنبال دختربرم هم اخلاق بد تهدیدم میکرد هم باشگاه داشتم.هم تاساعت دو شب درگیر دردمعده بودم‌.


خدایی چطور جوونیا همه روزه هارورگباری میگرفتم؟یه سره تاشبهای قدر.دیگه اونجا بدنم نمیکشید.یعنی دقیقا به مهم ترین بخشش که میرسیدم دیگه کم می آوردم.مخصوصاکه میگفتن شب ها شم بیداربمونید که حرفشون مثل قرص خواب عمل میکرد.

الان چندسالیه ارزش دعاکردن رومیدونم ومیگم فوقش چندشبه دیگه اگه دعادراین ایام،بیشترمستجابه.اونم دعای دسته جمعی، بیداربمونم وبامردم دعاکنم.


ازهوا بگم چرایهو اینطوری گرم شد؟

به دوستم میگم هواامسال مثل زنهای حامله میمونه،خودش نمیدونه چشه؟یه روز سرد سرد یه روزگرم یه روز خوب یه روز بد.ازاین حال میپره تو اون حال.


ازماشین بگم هفته پیش سمت چپش گرفت به در ورودی پارکینگ و یه گلگیر و اطرافش به فنا رفت.

حالایه بخشیشم به زه گرفته .ولی خوب باید تعمیرشه.

دقیقا وقتی که برادرشوهرو قومش بلیط اومدن به ایران گرفتن وتواین شلوغیای اسفند تعمیرگاه ها.عیبی نداره قضا قدربود!

یه وانتی خلاف جهت کوچه اومده بود وجلوی درپارکینگ ایستاده بود.بوق زدم که عقب تربره .درگیراون شدم به فاصله ای که باید تادرپارکینگ میداشتم دقت نکردم.

هییی بازخوبه همسرهست.سالها این مشکلات روخودم حل میکردم.رانندگی برام سخت بود چون میگفتم هرچی بشه خودم بایدپیگیر درست کردنش بشم.خودم بنزین بزنم.درگیرنمایندگی بشم.درگیرتعمیرات بشم.خدامردهای خوب رو برای خانواده هاشون حفظ کنه.

دیگه چی؟همون طورکه گفتم برادرشوهرو خانواده دارن میان.ههههه الان وقت انتقامه.

شوخی میکنم.کماکان درسیاست دوری ودوستی به سرمیبریم وبرای عیدهم همین برنامه روداریم.ایشالله.

مضاف براینکه خداخودش  به دل مامرهم گذاشت بارونق کسب وکارمون.


در آخر دخترکوچولو جمله سازی میکنه .مثل اون زمانای من چرت وپرت چیزایی مینویسه.حالاخیلیم غلط املایی داره مخصوصا روی  فرق ا(باکسره)و ه کوچولو

مثلا برای کلمه بیابان نوشته بود:من هرروز دسته ...(اسم خواهرش)را میقرم(میگیرم)وازبیابان رد میشوم!


اولا که دست رو نوشته دسته.بعدم میگیرم رونوشته میقرم.میگم بچه توکی به میگیرم گفتی میقرم که الان توجملت نوشتی؟بعدم بیابان مگه پارکه که هرروز دست خواهرتو بگیری وازش رد بشی؟

تازه خوششم میاد میگه مامان جملات دیگرمم بخون باهم بخندیم.


وسلام نامه تمام

نظرات 7 + ارسال نظر
قورى پنج‌شنبه 23 اسفند 1403 ساعت 12:27 http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

قبول باشه فاطمه جان
نمى دونم این نظرم میاد یا نه
تصادف که فداى سرت اى جان به جمله سازى
بنویس اینارو بزرگ شد نشونش بده
هو

سلام ممنون برای شماهم همین طور
نظرقبلی اگه گذاشتی که نیومده
آره بایدبنویسم
فکرکنم این نظرتم نصفست

فاطمه چهارشنبه 22 اسفند 1403 ساعت 16:58 https://4seasoninlife.blogsky.com

سلام دختر منم کلاس اولیه و سر جمله سازی همین بازی ها را داریم.

لیمو چهارشنبه 22 اسفند 1403 ساعت 13:47

ای خدا فقط جمله سازیش عزیزمممم

الف پلف سه‌شنبه 21 اسفند 1403 ساعت 20:24 https://alef-palef.blogsky.com

سلام ، چه تعبیر جالبی از هوا نوشتی ، من غش کردم برای جمله دختر خانم 《مامان جمله ها رو بخون با هم بخندیم》 . عزیزم

سلام .الهی ممنون.تازه اولین نامه ای که به مانوشته بود روخبرندارید.چقدرباغلط های خودش میخندید.

لیلی یکشنبه 19 اسفند 1403 ساعت 21:08 http://leiligermany.blogsky.com

وای وای کلی خندیدم با این جمله سازی. خوبه که با خواهرش هم می خواد بره تو بیابون گرگ نخوردش.
منم الان به شب های قدر اعتقاد بیشتری پیدا کردم. حس می کنم دوره لجبازی با ... گذشته و خدا رو راحت تر می پذیرم و دعای جمعی و التماس دعا رو

آره اسم به کلمه دقت نمیکنه فقط میخوادجمله ای بسازه.
درست میگی یه دلیل تحویل نگرفتن شب قدربرای منم همین بودکه اینهامیگفتن بابدشب قدردعابخونید وما لج میکردیم

فرزانه یکشنبه 19 اسفند 1403 ساعت 11:29

سلام عزیزم. چقدر از دختر کوچولو خندیدم . تازه گفته بقیه ش را هم بخون با هم بخندیم خدا حفظش کنه

سلامآره خودش پایه ست

ارغوان شنبه 18 اسفند 1403 ساعت 10:51

وای دختر جان چه با مزست، با سوادی واقعا معجزه هست، خیلی خوبه خدا حفظش کنه هم خلاقه هم مهربون خواهرشم تو یادشه، ماشالله ماشالله
ماشین فدای سرت انشالله درست میشه نماز و روزه هم قبول باشه، واقعا منم موندم قدیم چطور روزه میگرفتیم نود درصد بدون سحری!!! مراقب معدت باش همین جوری چند روز در میون خوبه باز بگیری

ممنونم.دقیقا مثل معجزه میمونه.به نظرم بابت همین خدابه قلم وآنچه می‌نویسه قسم خورده.
فدات شم.آره اغلب باهاش مهربونه وهواشو داره.
فعلا تعمیرگاست.ممنونم.قبول حق
آره قدیم پس چراراحت بود؟یعنی انقدرافت کردم؟
توروزه داری دارم میفهمم که معدم مشکل داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد