من تواین عاشقی دنبال یه دوربرگردونم

خوب معین زد باز ،شدم.آهنگاشوگوش میدم عنوان تیترم ازمتن یکی ازآهنگاشه.

توباشگاه گذاشته بودن.آهنگ بذارنگات کنم رو.آخه آهنگای معین زد مناسبه باشگاهه؟البته ترکیب باچندآهنگ دیگه بود.

دخترکوچولوکه دیگه کوچولونیست مدرسه.بامزه که همچنان بامزست مهده.


چنددقیقه دیگه برم برای بامزه یه ساک سفری کوچیک اطرح اسبای پونی،ازسرکوچه بگیرم.ماشالله کاسبا دیگه ساعت۱۱و اندی بازمیکنن.دفعه پیش۱۱رفتم بسته بود.

طفلی بامزه معمولا وسایل خواهرش بهش ارث رسیدن .البته تقریبانو وخوشگلن ولی خوب برای خودش که نیست.

کاری که جدیدا میکنم اگرخودشیفتگی نباشه که اگه باشه هم باهاش مشکلی ندارم،کردیت دادن به خودم بابت همه ی سالهاییه که زندگی کردمه.

بابت همه تلاش ها.موفقیت ها،انتخاب ها که همه باسختی ودرتنهایی وبدون حامی یامشوقی بوده است.

بابت درس خوندن هایی که میتونستم نخونم.بابت راه های اشتباهی که میتونستم برم ونرفتم.بابت استعدادچاقی که ازوقتی خودم روشناختم یعنی ازنوجوونی درحال رژیم داشتن یارعایت کردن بودم‌.

بابت اون همه کارسخت وصادقانه که کردم.بابت بچه دارشدن درماه اول ازدواج که باهاش کناراومدم.بابت افسردگی بعدزابمان که ازش گذشتم.بابت بچه دوم آوردن باسختی،بابت مهاجرت کردن وبرگشتن.فقیرشدن و جبران کردن.اوه چقدر فرازونشیب ازسرگذروندم.

من دیگه حتی خودمو بابت اشتباهات و انتخاب های اشتباهمم میبخشم.چون دراون زمان دانشم همین قدربود وبه عمد یابه تکراراون کارهای بد رونکردم.


بابت همه ی اینهابه خودم کردیت میدم .به جای همه ی اونهایی که بهم ندادن.وهیچ وقت توزندگی حتی وقتی درقله موفقیت بودم،یک آفرین هم بهم نگفتن.مخصوصا پدرومادروبرادرهام(خواهرم گه گاه چیزهایی میگه)

انگاریه راه طولانی وسنگلاخ رو اززمانهای دوراومدم وبه اینجارسیدم.

گاهی دخترم میگه مامان،دوست داشتی هم سن من بودی؟میگم نه دخترم انرژی ندارم که دوباره این راهو  بیام.


میگه کدوم راه ؟ میگم راه زندگی رو..


به نظرم آدمهای مثل من کم نیستن.