پشت خونه

سلام.ممنون ازهمهومرسی ازنفس های حقتون  ادامه مطلب ...

کجای جاده؟

چندوقته به سرم افتاده بپرسم کی هااینجا رومیخونن.بلکه تعدادزیادباشه ومن شادان بشم.البته آماربازدیدروزانه رومیبینم که بالاست .ولی باخودم میگم مگه من چی می نویسم که کسی بیادبخونه(وی خیلی فروتن بود).

ولی اگه شد برام بگید.نگفتیدم عیبی نداره خودم انقدخواننده خاموش وبلاگ های مختلفم که خدابدونه.

چندوقتیه که گاهی راننده پاکستانی مارومیبره مدرسه یامیاره.بیشترآورده البته .دلم میخوادفقط بااون بریم وبیایم .اسمش افتخاره.

زنش چندوقت پیش یه جنین هفت ماهه روسقط کرده توپاکستان ولی این نتونسته بره حتی سربزنه برای دلداری ای چیزی.

میگه توکارچاپ و..(اگه درست فهمیده باشم)کارهای تولدبچه و نوزاد و..بوده اونجا .ولی بعدکروناکه این جشنا تعطیل شده اینم به مرورورشکست شده.

اما بگم ایناانگارخیلیاشون بی سواد وخیلی بدون اطلاعات عمومین.مثلا اهل شهرلاهورپاکستانه.گفتم بله اقبال لاهوری شاعربزرگی بود مامیشناسیمش.ولی جوری نگاه کردکه معلوم بودنمیشناسدش،یاگفت سیاست کشورش خیلی بده ورییس جمهورشون بده واینا.گفتم ولی بیست وچندسال پیش که بی نظیربوتو رییس جمهوربودخیلی زحمت کشیدکه بازاونم نمیشناخت.تازه این زرنگشونه که زبانش خوبه وکسب وکارخوب داشته واینا.دلم میسوزه واسه مردم کشورهای ضعیف که انگارفقط به دنیا اومدن ،عقب نگه داشته شن ونوکروکلفت ابرقدرت هاشن.چقدرم نجیب وپاکن‌

بگذریم .

خانوم بامزه خداروشکربالاخره شیرخوردنشون کمترشد ومن یه کم جون گرفتم .فکرکنم حداقل دوکیلویی چاق شده م.یه شلوارلی خوشگل یه مدته که میپوشم که جدیدامیبینم دکمش انگارداره به سختی بسته میشه.البته خوبه لاغری ولی صورتم خیلی شکسته شده.حالادوباره چاق نشم عین بادکنک.ازتفریحاتم اینه توگوشی قدیمیم عکس دوران قدیمم،یعنی همین تاقبل بارداری اخیرو نگاه کنم وبگم عهههه من چقدچاق بودم.بالاخره ۳۴کیلو وزن کم کردم اونم تویک سال ونیم.البته به نسبت قبل بارداریم ۸کیلو.


دخترکوچولو دوباره مدتیه میگه نمیخوادبره مدرسه وخیلی اذیت میکنه وگریه های جانسوز.همش میگه برگردیم ایران وواقعاقلبمو آتیش میزنه.

آنقدر گریه کردکه مریض شده .نمیدونم چه کنم.فعلاامروزنفرستادمش مدرسه ببینم چی میشه.همش خاطرات خوشش توایرانو باسوزوگدازیادمیاره.

اینجاهم که بچه هااصلامدلشون فرق داره.مثلاهمین بچه های همسایه یه روزمیان ده روزنمیان یاوقتی میان یه سلامی چیزی بکنن،نه توکارشون نیست.بچه هام اذیتن.البته به نسبت قبل خیلی بهتره ها دخترکوچولو تومدرسه دوستایی داره وزبان انگلیسی روهم هم میفهمه هم میتونه صحبت کنه.بامزه هم راه میره ودیگه درگیرکالسکش نیستیم و گاهیم باتراکتورش مشغوله ولی خوب دیگه..


دیروزم رفتم یه فروشگاه بزرگ توشارجه ویه سری وسایل خریدم مثل قاب عکس وجاکلیدی دیواری ودمپایی.انقدکه تکلیفمون مشخص نیست حتی ایناروهم سعی میکردم نخرم تاحالا.ولی قیمتها خیلی کم شده بود وتقریبانصف چندماه قبل شده بودهمه چی.

برادرشوهرم میگه به زودی بازم یه ورشکستگی بزرگ اینجاراه می افته واینامقدمشه.ولی راستش من زیادحرفاشودیگه قبول ندارم.

ماکه فروشمون اینجا اصلاخوب نیست.البته خداروشکرازقبل بهتره ولی ازهزینه هامون خیلی کمتره.

حالامهمم نیست.بالاخره یه طوری میشه.

دیگه چی؟,قبل رفتن نی نی همش کارتون عربی میدید.یه کانال شعرعربی بودکه دیگه ول نمیکردازصبح تاشب فقطططط اونومیدیدونمیذاشت ماهم چیزی ببینیم.وقتی برگشتیم همسرکانال پیش فرض روگذاشت روام بی سی که پخش فیلمه وبه نی نی فهموندیم اون شبکه دیگه نیست.گاهی که میخوام برم تواینترنت،اول ام بی سی  میادوکمی ،فقط کمی فیلم هارو نگاه میکنم واغلب میگم چقد همه چی سطحیه.یه هیچ وپوچ‌بزرگ توذهنم میاد.

یه هیچ به همه چی.

هعیییی