خوب

خوب خوب خوب،خداروشکرکه جواب آزمایش نی نی خوب بود.فاکتورهای خونیش بالارفته بوددیگه نیازی به داروی مجددنبود.تالاسمی هم نداشت.

خیلی طول کشید تاجوابودادن ومنم هی به تعدادنذرونیازام اضافه کردم.الان به درگاه باری تعالی کلی بدهکارم.

خداییش چقدربه احتمالات بدمحتمل فکرکردم وخداروشکرکه رفع شد.

 و

ممنون ازشماها....واقعامیگم

 خواهرمم دوروزه اومدتهران ورفت وکلی بچه هاباهاش خوش بودن.منتها مدل تربیتی خواهرم بامن خیلی فرق میکنه مثلا برای بچه هاآب نبات جرقه ای خریده بود.با بادکنک سوت زن.بامزه اومدکنارم نشست دیدم آروم تلویزیون نگاه میکنه وتودهنش صدای ترق توروق میاد.اصلا عین خیالش نبود.نگو داره آب نبات جرقه ای میخوره!!من به این سن هنوزنمیتونم انقدر ریلکس ایناروبخورم.

تازههه من چقدربه سالم خواری بچه هااهمیت میدم. یه مدل آب نبات ریزترشم خریده بود.قیافش خارجی بودولی به نظرم بهداشتی نبود.اونوکه خیلی حرفه ای سربه نیست کردم.


بعدم دخترکوچولو عادت داره به قصه گویی زیاد.یعنی صبح ۱قصه،ظهریکی،شب دوتا.وقتی خواهراومدخداروشکرچسبیدبه اون برای قصه.خواهرهم یه شخصیت ساخته به اسم آقای ک براش تعریف کرده.حالا بگو چی؟مردیه که همه کاراش کثیف کاریه.مثلا مسواکش باید یه دوربیفته روزمین دستشویی بعد برش داره وبزنه به دندوناش.یااینکه اگه نون بخره،نون هارو بادندوناش تیکه تیکه میکنه.

تازه این کار خوباشه وقابل نوشتن تواینجا!


حالاخواهررفته ودخترکوچولوبه من میگه قصه آقای ک روادامه بده،منم بدم میادازاین داستانا یکی بازورساختم میگه نه اینی که میگی زیادی مودبه.مثل خاله بگو!

بعدخواهرم میگه دخترت انقدرقصه پیچم کرد بهش گفتم توهم باید یه قصه برام بگی،دخترم یه قصه ازکلیله ودمنه براش گفته،خواهرشرمنده شده بودمیگفت اگه میدونستم قصه های وزین تری براش میگفتم!


دخترکوچولوهم این داستانها روازیوتیوب دیده بود ویاد گرفته.قبلناهم برای من داستان دوستی یه درخت بایه مرد روگفت چقدرم طولانی بود.تحت تاثیرقرارگرفتممم

خیلی حرفاهست ولی توآفتاب رفتم دخترکوچولو روازکلاس گرفتم،اونم چی بامزه به بغل،سردردشدم.


نظرات 7 + ارسال نظر
لیلی یکشنبه 7 مرداد 1403 ساعت 09:16 http://leiligermany.blogsky.com

اصلا علت محبوبیت خاله ها همین ساختارشکنی شون هست. بچه ها نیاز دارن گاهی از چارچوب خانواده بیان بیرون اونم توسط یک آشنا

دقیقا

لیمو شنبه 6 مرداد 1403 ساعت 03:02 https://lemonn.blogsky.com/

ای خدا چه خواهر بانمکی. شاد باشین همیشه

ارغوان چهارشنبه 3 مرداد 1403 ساعت 13:54

خدا رو شکر برای جواب انشالله دخترا همیشه سلامت و شاد باشن در کنار شما
عجب قصه ای، واقعا ساختن قصه انقدر متفاوتم سخته، بچه هام عاشق چیزهای خارج از روتینن، تو خونه قصه کلیله دمنه یاد گرفته حالا از یه چیز خارج از عرف خوشش اومده.
ما که تنبل بزرگ برای خلاصی از قصه گفتن و به بهانه زبان یاد گرفتن یه چیزی شبیه نوار قصه بچگیامون میذاریم براش، البته قصه های فارسی هم ریختیم روش و بدون اونا نمیخوابه.

بله ساختارشکنی رودوست دارن.
ای بابا قصه هم میگفتیدخوب.البته نوارقصه هم خوبه‌.ماهم بچگی نوارقصه داشتیم ودوستشم داشتیم

نجمه چهارشنبه 3 مرداد 1403 ساعت 13:43 https://najmaa.blogsky.com/

خداروشکر
مباررررکه
خواهر منم همین جنس خاله س در یک ثانیه هر چی من ساختم، خراب میشه.پسرمم عاشق خاله شه
وای عالی بود.قصه کلیله دمنه
طفلک خواهرتون

فرزانه چهارشنبه 3 مرداد 1403 ساعت 07:42

خدا رو شکر که اوکی بود جواب

ممنون عزیزم ایشالله دخترشماهم همیشه سالم باشه

ویرگول سه‌شنبه 2 مرداد 1403 ساعت 23:54 http://Haroz.blogsky.com

وای وای وای خوش خبر باشی الهی همیشه عزیزممممم هیچی سلامتی نمیشه بخدا. خدا نگه دار این فسقلی ها رو برات
ای وای امان از خاله، که ساخته شدن برای نابود کردن آنچه مامانها ساختن (ویرگول هستم یک خاله )
ولی خدایی این چه غصه ایی بود آخه بچه دارن این خاله خانوم؟

ممنون عزیزم اره خداروشکر.خودم که روابرام ازخوشی
بله بچه داره دوتا۲۳و۲۰ساله.میگه واسه دخترای خودمم قصه آقای ک میگفتم
تازه خواهرم فوق لیسانس ادبیات فارسی داره!

میترا سه‌شنبه 2 مرداد 1403 ساعت 22:28

الهی شکر
بلا ازتون دور باشه همیشه

ممنون ازشما هم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد