-
راستش
چهارشنبه 30 فروردین 1402 10:30
راستش من میگم آدم وقتی ناراحته اصلاننویسه.تابنویسه و اعصاب عده ای روبه چالش بکشه که خودشون مشکلات خودشون رودارن. شماهم اگه ناراحت میشیدنخونید ولی این روزها همه چی ناراحتم میکنه.باهمسرخیلی بحث میکنم.بامادرمگاهی بحثم میشه.مریضی دوباره بچه هاو دوباره خودم رواعصابمه.اینکه تک وتنها اونارودکترمیبرم وپیگیردرمانشون میشم....
-
این قسمت:جشنواره ی غذا
یکشنبه 27 فروردین 1402 13:25
سلام. بچه دارهاشایدکارتون آنی ومانی رودیده باشن یه کارتون ایرانی که درموردیه خانواده خرگوشه وخوش ساختم هست.باباومامان خرگوشه ودوتا خرگوش کوچولوبه اسم آنی ومانی. وخونشونم سریه تپه سبزمرتفع وخالیه. تویکی ازقسمتهاش میرن جشنواره غذا.اوه چه جشنواره ای ،همه نوع غذایی توش هست.بیرون فضای جشنواره هم بستنی اسکوپی...
-
روز22ام
پنجشنبه 24 فروردین 1402 11:13
هنوزم ماه مبارک رودوست دارم واگه میتونستم روزه هم میگرفتم.دوشب قدرهم گذشته.به اونم اعتقاددارم.شب اول تونستم کمی دعاکنم وبخونم ولی شب دوم نیلی نذاشت انقدرکه بی قراربود اول یه ساعت یه باربعدنیم ساعت یه باربعدیه ربع یه باربیدارشد وشیرخورد!تنش گرم بود وناله میکردولی تب نداشت.انگاردندونای بالاش دارن درمیان.هنوزدندونای...
-
19فروردین
شنبه 19 فروردین 1402 09:22
سلام شنبه شده،گاهی روزهاروقاطی میکنم.بچه هاهنوزخوابن وهمسررفته سرکار،نی نی به پهلوخوابیده ودستشوگذاشته روی اون یکی دستش مثل آدم بزرگا خیلی بانمک.دیگه ننوش براش کوچیک شده بودومدتیه کنارخواهرش روی زمین میخوابه.خواهرشم که کلایه بارروی تختش خوابیده وگویامااین تخت روفقط خریدیم که جای خودمونوتنگ کنیم. اون روز رفتم شرکت...
-
درموردبیمه بیکاری
پنجشنبه 17 فروردین 1402 11:47
خداروشکرنظرمساعدداشتن وخیلی مودبانه برخوردکردن فقط قرارشد نامه روهمون اول اردیبهشت بدن. ممنون ازانرژی های مثبت همه
-
اول آوریل
شنبه 12 فروردین 1402 08:36
امسال اول آوریل افتاده ۱۲فروردین،دیگه باسیزده بدریکی نشده. رفتم سفروروحیه ام بهترشد.البته هنوزخیلی استرس وتردید واینادارم .۱۵ام هم قراره برم سرکارم ببینم چه میگن بی دردسربهم نامه رومیدن یاماجرایی ایجادمیکنن که دعامیکنم بی دردسروآسون باشه. دیشب رفتم پیاده روی وگفتم یه بسته شکلات بخرم ببرم سرکار،که مثلا من باهاتون زاویه...
-
ماه رمضان
یکشنبه 6 فروردین 1402 09:12
به همین زودی ماه مبارک رمضان رسید وواردچهارمین روزش شدیم.امسالم نمیتونم روزه بگیرم .من این ماه روخیلی دوست دارم.رمضان بعدی بازهم توامساله(۲۳اسفندشروع میشه)،اونو شایدبتونم اگه نیلی جونم تااون وقت ازشیرخوردن گرفته شده باشه. دیگه اینکه برنامه موردعلاقم زندگی پس اززندگی،دیشب یادم اومدکه اذان گفته بودن وتموم شده بود.ببینم...
-
سالی که گذشت
یکشنبه 28 اسفند 1401 17:25
سالی که گذشت اگه کلی وشخصی بگم باعث بالغ ترشدنم شد،دوباره مادرشدم یه موجودپربرکت که زندگیمونو بااومدنش ازاین روبه اون روکرد.یه دخترتپلی خوش خنده ی پرروزی که امیدوارم مشابهش قسمت همه ی آرزومندا بشه، روزهای سختی دربچه داری برام میگذره اما خوشحالم که ان شالله این روزابگذرن وروزهای خوش تروآسون ترش برسن. 20شهریوربودکه کسی...
-
۲۳اسفند
سهشنبه 23 اسفند 1401 18:15
آرامش خونه،صدای نفس های عزیزانم که خواب هستن،فروش خوب همسر،تعادل نسبی بازار،موهای کوتاه شده من یک سال گذشت،چقدراتفاق دراین سال افتاد،فکرمیکردم پارسال غمگین ترازامسال بودم ولی آرشیواسفندموخوندم ودیدم نه خوب بودم بلکه حتی بهتر،که هدف به دنیا آوردن نیلی روداشتم.دیدمکه اسم بچه هارونیلاونیلی گذاشته بودم.نی نی ازمرحله نی...
-
۱۸اسفند
پنجشنبه 18 اسفند 1401 11:04
سلام چه غمی داشتم.غم های مختلف،غم مدرسه نرفتن دخترا واتفاقات وحشتناکی که می افته،توچه کشورترسناکی داریم زندگی میکنیم.بدتراینکه یادمه یک سال قبل به قدرت رسیدن طالبان توافغانستان،مشابه همین اتفاقات اونجا می افتاد. انقد غمگینم که به جشن پایان سال دخترتومهد رفتم وچه جشن مفصلی وچه سازوآوازی چه آهنگ های شادی ویه آن به خودم...
-
یازدهم اسفند۱۴۰۱
پنجشنبه 11 اسفند 1401 12:48
انقدرحرف هست که آدم نمیدونه ازچی بنویسه،ازتلخی ها؟ازشیرینی ها؟ بیام وازنی نی بنویسم که مثلا من ندیدم همه ی تلخی های اطرافمو. نی نی هشت ماه وچندروزه شده،سینه خیزمیرفت وحالا کمی به عقب چهاردست وپامیره،کمی،میره گوشه وکنارخونه ودرخفاتمرین چهاردست وپارفتن میکنه ولی فعلاموفق نشده. انگاریه سنسورتو بدن نی نی هاهست که مثلا اگه...
-
ازهمه جا
چهارشنبه 3 اسفند 1401 12:07
ازچیزایی که منع کردمو الان مثل چی دنبالشم کدوتنبله یاهمون کدوحلوایی،چقدرتوبچگی یاحتی همین جوونی خوردنشو توسط مامانم وخواهراش مسخره کردم وهی میگفتم آخه این چی داره که میخوردیش اونم انقدربااشتها.حالادربدرشم .اون روز خونه دوستم یه دونه کوچیک تزیینیشو دیدم وشرح حال خود ،گفتم.گفت سربچه دومش اونم لبنیات نمیخورده ودکتربهش...
-
روزعشق. ایرانی
شنبه 29 بهمن 1401 12:11
دیشب مهمون داری کردم وای که ازصبحش چقدربداخلاقی کردم.آخه سرظهربابامی اومدیه سرو شب هم مادرشوهرودخترشو دعوت کرده بودم بعدچندماه وخواسته بودم براشون سه مدل غذابپزم,اونم بادوبچه یکی بهانه گیرویکی نوزادکه باید دم به دم شیربخوره وبخوابه وباهاش بازی شه.اون یکی عادت کرده به بازی وتاب بازی وخاله بازی وگذاشتن وعوض کردن کارتون...
-
ازبقیه ببرتوقعات/که زیادمیکنن دردات
سهشنبه 18 بهمن 1401 10:22
سلام شعرتیترازشعرهای کارتون پونی هاست که دختریادگرفته ومیخونه البته به توقع میگه تقعقع.ولی چه شعرراستی:ازبقیه ببرتوقعات. که زیادمیکنن دردات دوروزه که بازدختر رومهدثبت نامکردم این بارشیفت عصر یعنی از۱تا۵،روزاول خوب بود روز دوم که دیروزباشه تودستشویی گیرافتاده یعنی تنهافرستادنش و اونم دروبسته ونتونسته بازکنه،البته میگه...
-
خونه خودآدم
چهارشنبه 12 بهمن 1401 14:27
هیچ جاخونه خودآدم نمیشه،برگشتم ازسفر،رفته بودم امارات یاهمون که مصطلحه :دوبی خوب بود جای شماخالی،ده روزبودیم،سرآخربین رفتن به هتل ورفتن خونه ی برادرشوهر،برای اینکه اختلاف پیش نیاد رفتیم خونه ی اونها،وگرنه گشته بودیم ویه هتل باقیمت مناسب هم پیداکرده بودیم.قبل سفرخیلی استرس داشتم که رفتاربر ادرشوهروجاری ورفتارما،متقایلا...
-
این قسمت،مادرم , رمز:۱۲۳۴۵۶۷
جمعه 30 دی 1401 12:32
-
سرما+ادامه
شنبه 24 دی 1401 12:10
وای خداچقدرهواسرده.صبحهاازرختخواب بیدارشدن بااین هوای سردچقدرسخته.آخ یادم اومد خواب صبحم رو ،،وسط دریا بودم.چقدرآب اون نقطه آروم بود.ساکن بود.شاید قایق سواری رفته باشید ازساحل که دورمیشید به نقاط آروم آب دریامی رسید.ایشالله که تعبیرش خیره. خوب برگردیم به سرما،وای خداچه سرده،منفی پنجه شبها ولی توبعضی شهراازاینم خیلی...
-
۲۰ام دی ماه
سهشنبه 20 دی 1401 11:11
نی نی خوابه ودخترکوچولو داره کارتون پونی کوچولومیبینه.شکرخداکه دیدن دخترکفشدوزکی ازسرش افتاده.راستش مانمیدونستیم این کارتون مثبت۱۲است.البته ازداستانش میخوردکه برای نوجوون هاباشه ولی توفیلیمو نزده بودرده سنی رو.خیلی کلافه بودیم که اون این کارتون روباعلاقه هرروزدنبال میکنه.که ازماجراهای فرعیش عشق وعلاقه دخترهای اون...
-
جواب
پنجشنبه 15 دی 1401 16:24
خداروشکرکه جواب ازمایش نی نی اومد وهمه چی نرمال،حتی تست آلرژیشم تقریباسالم بود فقط حساسیت مختصری(اونم نه شدید)به شیرگاو. واقعاخوشحال شدم وانگارتوقلبم نوری روشن شد.نگران بودم که اضافه وزنش نکنه به خاطرتیرویید کم کارباشه که خداروشکرنبود. حالا من موندم وانبوهی ازغذاهاوچیزهایی که ۶ماه رعایت نکردم که مباداآلرژیش تشدید...
-
روزمره
دوشنبه 12 دی 1401 12:13
نی نی کوچولو خوابیده .پنجشنبه واکسنشو زدیم و دیروز آزمایششو دادیم هرکدوم ازاینا سخت بود ومدتهابودذهنمونو درگیرکرده بود.سرواکسنش که روزدوم اذیت شد وهنوزم کامل خوب نشده برای دیروزهم باید حداقل دوساعت ناشتامیبودکه من فکرمیکردم طاقت نیاره.چون عادت داره بعدبیداری شیربخوره ولی شکرخداحتی بعداون دوساعت هم شیرنخواست.بردیم...
-
من حرف دارم
دوشنبه 5 دی 1401 20:57
وای خداچقدرحرف دارم چقدردلم میخوادهی هی هی حرف بزنم.ازهمه چی بگم همه ی شکایت هاروبکنم.همه ی نظراتم روبگم هرچی که تودلم مونده همه ی دلتنگی هامو بگم همه ی گله هامو بگم حتی اگه بچگانه به نظربیاد.. شبها اغلب خوابم نمیبره هی فکروفکر هی سرچ وسرچ..بچه داری باعثش نیست اوضاع این روزهامون باعثشه.بعد..بعضی صبحهاخواب میمونم ومن...
-
برف،ترا نه،مریضی
شنبه 3 دی 1401 12:49
خداروشکربرای بارش برف اون هم انقدرشدید،خداکنه روزمین بشینه وسنگین بشه که فردابادخترکوچولو آدم برفی درست کنیم.دخترکوچولوکه تاحالابرف خیلی کم دیده ،وقتی دوساله بود کمی برف بارید وروی ماشینا نشست .ازروی یه ماشین برداشتیم ودادیم دستش گفتیم این برفه،پارسال برای دیدن برف توراه شمال نگه داشتیم وبردیمش تو برف کنارجاده کمی...
-
هوای آلوده
شنبه 26 آذر 1401 19:34
وای که هرروزچقدرکاردارم ،رسیدگی به سه بچه(همسرهم یه بچه حساب میشه ) دادن ویتامین ها،داروها،ویتامین خودم،،درست کردن غذاها،گاهی همسرجدا.دخترجدا.برای خودم هم بدون رب وادویه به خاطرنی نی جدا،غذای کمکی نی نی،رسیدگی به لباس ها،سرووضع ها،کنترل اینکه دخترزیادتلویزیون نبینه وبازی کامپیوتری نکنه،رسیدگی به وضعیت مامان که پاش...
-
ماشبی دست برآریم ودعایی بکنیم..
یکشنبه 20 آذر 1401 01:03
سلام علیکم هربارکه اومدم بنویسم اتفاقی افتادکه ترجیح دادم سکوت کنم به احترام اون اتفاق. چه ماجرای شکلات دادن اون فروشنده ساده دل به رییسی باشه ،چه صحبت زاکانی نچسب تودانشگاه،چه اعدام اون جوون .چه چیزهای دیگه هراتفاق یه شوک برات ایجادمیکنه که حداقل مدتی مکث میکنی، خدااین اتفاقات روختم به خیرکنه به آسون ترین شکلی که حتی...
-
یادداشت جدید
چهارشنبه 9 آذر 1401 11:47
اگه نبود غم ملت .غم مردم.غم زندانی ها .. این روزها ازبهترین روزهای عمرم حساب میشد.دخترک شیرین زبون ونی نی پنج ماهه تپلی وشیرین که بسیارفعال وپر جنب وجوشه. همسرزحمت کش ومهربون و پول بیمه ای که بدون پیگیری (اکثردوستام حضوری رفته بودن ودرخواست داده بودن)به حسابم واریزشد. باوزنی که حتی اززمان قبل بارداریم هم یک کیلوکمتره...
-
برای بی خوابی
شنبه 28 آبان 1401 10:05
پریشب نتونستم خوب بخوابم تمام دیروز سردردداشتم .قرص خوردم(به خاطرشیردهی نمیخورم),چایی نبات،کمی خوابیدم ساعت ۹شب تازه بهترشدن،ساعت ۱۰جزییات شهادت پسر۹ساله روخوندم و دقیقا سردردباجزییاتش برگشت وگریه ،برای منی که خیلی خیلی کم گریه میکنم.بازتاساعت۱ونیم بیداربودم وغصه میخوردم دیگه بایداینجاهم ننویسم چون حرفام...
-
آنتی بیوتیکی
پنجشنبه 26 آبان 1401 12:05
چی بگم..هرچی بگیم بازحرفای اصلی که دلمون هست نیست.نمیدونم تاکی میشه اینطورادامه دادولی فعلا اینطورپیش برم ببینم چی میشه یه کم تعریف کنم.من اینطوریم.شایدشماهم اینطوری باشید حالامیگم چه طوری مثلا اسم وتصویرهرکی بیادچلوی چشمم اونم دوسه روزمتوالی حتما براش داره اتفاقی می افته مثال که شاید قبلا هم نوشته باشم اینجا چندسال...
-
همسایه طبقه بالا/ای تا/سرودتیم مل ی/زا بل
شنبه 21 آبان 1401 15:24
گه گاه میدیدم وقتی اینترنتمو روشن میکنم همراه آپدیت برنامه ها یه مربع سفید یاسیاه کوچیک هم بالای صفحه میادکه من فکرمیکردم اسپم هست واهمیتی نمیدادم بعدکه گاهی برای دیدن وضعیت گروه قرعه کشیمون وارد ایتا میشدم میدیدم عههه یه عالمه پیام دارم پس چراایتا اعلام نکرده؟پنجشنبه مهمون داشتیم درمورد همین پیام رسانهای داخلی وعدم...
-
توخودحجاب خودی
دوشنبه 16 آبان 1401 12:50
بیام به شادی هافکرکنم .مثل لذت بغل کردن وبوکردن نی نی .مثل گفتن گاه به گاه کلمه ماما ازدهنش وقت گرفتاری مثل وقتی که خوابش میاد یا وسط غلت زدن گیرکرده یاگریه داره.بیام و به شیرین زبونی های دخترک فکرکنم مثل اشتباه گفتن کلماتش چندوقت پیش گفت برم تخته بارفوردمو بیارم براتون چیزی بنویسم فکرکنیددد بارفورد به جای وایت...
-
طلوع صد ند ا
چهارشنبه 11 آبان 1401 19:00
اول اینکه عذرخواهی میکنم اگه کسی ازمطلب پست قبلی ناراحت شد ولی پاکش نمیکنم چون منم ناراحت بودم بعدم لانداجان(وبلاگ یادداشتهای لاندا) مطلب خوبی نوشته وارجاع داده به مطلبی که ازرضاامیرخانی توسایت فررو منتشرشده که خیلی خوب تشریح کرده همه چی رو. ازرضاامیرخانی کتاب جانستان کابلستان روخوندم وبس نمیدونم چرااون دوسه تاکتاب...